کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ملات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
Ergotrate Maleate
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ارگوتات ملات
-
دوغاب
لهجه و گویش تهرانی
ملات آبکی
-
خشکه چین
لهجه و گویش تهرانی
دیوار بدون ملات
-
ملاط
واژگان مترادف و متضاد
آژند، شفته، مخلوطشنوماسه و آهک، ملات
-
سِریش و گَچ
فرهنگ گنجواژه
نوعی ملات برای آینه کاری و کاشی کاری.
-
mortars
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ملات ها، هاون، خمپاره انداز، هاون داروسازی، ساروج کردن، با خمپاره زدن
-
mortar
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ملات، هاون، خمپاره انداز، هاون داروسازی، ساروج کردن، با خمپاره زدن
-
آژند
واژهنامه آزاد
ملات، خمیری است که فاصله میان مصالح راپر کرده،قطعات مختلف رابه هم می چسباند.
-
آژندیدن
لغتنامه دهخدا
آژندیدن . [ ژَ دی دَ ] (مص ) آژندن . ملات و گل میان دو خشت یا آجر و سنگ گستردن دوسانیدن آن دو را.
-
گوراب گسکر
لغتنامه دهخدا
گوراب گسکر. [ ب ِ گ َ ک َ ] (اِخ ) نام محلی در گیلان در نزدیکی ملاط (ملات ) که راه سنگ فرش از نزدیکی آن عبور میکرده است . (از مازندران و استرآباد رابینو متن انگلیسی ص 8). در ترجمه ٔ فارسی این کتاب (ص 26) این کلمه به غلط کوراب گسکر چاپ شده است .
-
ذوشطب
لغتنامه دهخدا
ذوشطب . (ع اِ مرکب ) السیف . و شطب السیف ؛ طرائفه التی فی متنه . الواحدة شطبة. قال عمروبن معد یکرب :فلولا اخوتی و بُنَی ّ منهاملأت لها بذی شطب یمینی .(بلوغ الارب ج 2 ص 54).
-
مذاخر
لغتنامه دهخدا
مذاخر. [ م َ خ ِ ] (ع اِ) شکم ها و روده ها و رگها. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). مواضعی که حیوان آب و گیاه در آنها ذخیره می کند، گویند: ملات الدابة مذاخرها. (از اقرب الموارد). || اسافل بطن . (منتهی الارب ) (متن اللغة) (از اقرب المو...
-
ملاط
لغتنامه دهخدا
ملاط. [ م ِ] (ع اِ) گل دیوار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). گلی که بین دو رده از دیوار گذارند و دیوار را بدان گل اندود کنند. ج ،مُلُط. (از اقرب الموارد). اژند. آژند. گل که بنایان میان دو خشت یا آجر نهند. ملات . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)...
-
ابوطاهر
لغتنامه دهخدا
ابوطاهر. [ اَ هَِ ] (اِخ ) محمّدبن بقیه .رجوع به ابن بقیه در این لغت نامه و نیز تجارب السلف ص 240 چ طهران شود. و قصیده ٔ رثائیّه ٔ ذیل محمدبن انباری که از غرر قصائد نوع خویش و در شرح حال ابن بقیه از کتاب ما فوت شده است اینک ذیلاً نوشته می شود:علوّ فی...
-
حارث
لغتنامه دهخدا
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن هشام بن مغیرةبن عبداﷲبن عمرو بن مخزوم قرشی مخزومی . مکنی به ابی عبدالرحمن . مادر او ام الجلاس اسماء دخترمخربة (مخرمة) و بقول عسقلانی فاطمه دختر ولیدبن مغیرة است . او از بزرگان عرب در جاهلیت و از بزرگان اسلام و از صحابه است . ...