کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ملابست پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ملابست
/molābesat/
معنی
۱. بر عهده گرفتن.
۲. همراهی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. آمیزش، مخالطت
۲. التباس، مشتبهسازی
۳. آشنایی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ملابست
واژگان مترادف و متضاد
۱. آمیزش، مخالطت ۲. التباس، مشتبهسازی ۳. آشنایی
-
ملابست
فرهنگ فارسی معین
(مُ بِ سَ) [ ع . ملابسة ] (مص م .) درهم آمیختن امور و مشتبه ساختن .
-
ملابست
لغتنامه دهخدا
ملابست . [م ُ ب َ / ب ِ س َ ] (از ع ، مص ) ملابسة. رجوع به ملابسة شود. || با همدیگر مشابهت داشتن . (غیاث ).- ادنی ملابست ؛ کوچکترین مناسبت و ارتباط و مشابهت .|| مزاوله . معالجه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مروسیدن و کوشیدن و رنج بردن در کاری . عهد...
-
ملابست
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: ملابَسة] [قدیمی] molābesat ۱. بر عهده گرفتن.۲. همراهی.
-
واژههای همآوا
-
ملابسة
لغتنامه دهخدا
ملابسة. [ م ُ ب َ س َ ] (ع مص ) در هم آمیختن کار. (منتهی الارب ) (آنندراج ): لابسه ملابسة؛ مخالطه کرد آن را. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || دانستن آنچه در باطن کسی است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). شناختن باطن کسی . (از ناظم الاطباء). شناختن باط...
-
جستوجو در متن
-
مَفَازَتِهِمْ
فرهنگ واژگان قرآن
ظفر يافتن و رسيدن به هدفشان - كاميابيشان (مفازة مصدر ميمي از فوز به معناي ظفر يافتن و رسيدن به هدف . و در عبارت "وَيُنَجِّي ﭐللَّهُ ﭐلَّذِينَ ﭐتَّقَوْاْ بِمَفَازَتِهِمْ " حرف باء که بر سر اين کلمه در آمده باي ملابست و يا سببيت است ، پس فوزي که خدا ...
-
مزاولت
لغتنامه دهخدا
مزاولت . [ م ُ وَ ل َ ] (از ع ، مص ) اشتغال ورزیدن در کاری و مروسیدن و رنج کشیدن در آن و اراده ٔ کاری کردن . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مزاولة. کوشش در چیزی و رسیدن به کار. (ناظم الاطباء). خو کردن به کاری . عادت کردن به چیزی . (یادداشت به خط مرحوم ده...
-
ملابس
لغتنامه دهخدا
ملابس . [ م ُ ب ِ ] (ع ص ) آنکه مخالطه می کند در صحبت کسی . (ناظم الاطباء). || همراه . قرین . ملازم : شک نیست که شیر به شعار دین و تحنف و قناعت و تعفف که ملابس آن است بر همه ٔ ملوک سباع فضیلت شایع دارد. (مرزبان نامه چ قزوینی ص 223). || کوشش کننده و ر...
-
اشغال
لغتنامه دهخدا
اشغال . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ شُغْل و شُغُل و شَغَل . (منتهی الارب )(مؤید الفضلاء). شغلها. (غیاث ). کارها : ای خواجه ٔ بزرگ گر اشغال نی ترا برگیر جاخشوک و برو می درو حشیش . دقیقی . مردم ... بامداد نخست برای او [ خیزران ] رفتندی بسلام و سعی کردندی در اشغ...
-
حاجبی بزرگ
لغتنامه دهخدا
حاجبی بزرگ . [ ج ِ ی ِ ب ُ زُ ] (ترکیب وصفی ) شغل حاجب بزرگ : و حاجبی بزرگ نیز قرار گرفت بر این محتشم ... (تاریخ بیهقی ). و حاجب سباشی را حاجبی بزرگ دادند و خلعتی تمام از علم و منجوق و طبل و دهل و تختهای جامه و خریطه های سیم و دیگر چیزها که این شغل ر...
-
مطالعت
لغتنامه دهخدا
مطالعت . [ م ُ ل َ / ل ِ ع َ ] (از ع ، اِمص ) مطالعة. مطالعه . خواندن : من در مطالعت این کتاب تاریخ از فقیه بوحنیفه ٔ اسکافی درخواستم تا قصیده ای گفت . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 387). و تواند بود که او اخبار معتضد امیرالمؤمنین را مطالعت کرده باشد. (تاری...
-
صرامت
لغتنامه دهخدا
صرامت . [ ص َ م َ ] (ع اِمص ) جلادت . (تاج المصادر بیهقی ). دلیری و چالاکی . (از منتهی الارب ). دلاوری . (غیاث ). شجاعت . جلدی . || (مص ) قطع کردن . (غیاث از صراح ). بریدن . (غیاث از صراح ). || (اِمص ) بزرگی . (غیاث از مجموع اللغات ) : و این صاحب وزی...
-
مواظبت
لغتنامه دهخدا
مواظبت . [ م ُ ظَ / ظِ ب َ ] (از ع ، اِمص ) پیوستگی و مراقبت و همیشگی و مداومت . ملازمت و توجه و اشتغال . (ناظم الاطباء). پیوسته بودن بر کاری . لازم گرفتن . محافظت . مراقبت . تیمار داشتن . (یادداشت مؤلف ) : در صبر و مواظبت تو خیره مانده بودم . (کلیل...