کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مقیم … شد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
مريض مقيم
دیکشنری عربی به فارسی
بيماري که در بيمارستان ميخوابد , بيمار بستري
-
مقیم کردن
دیکشنری فارسی به عربی
حامية , مقعد
-
مقیم جعفری شیرازی
لغتنامه دهخدا
مقیم جعفری شیرازی . [ م ُ م ِ ج َ ف َ ی ِ] (اِخ ) از شاعران قرن یازدهم هجری است . از اوست :برندش خوبرویان دست بر دست سری کافتاده در پای تو باشد.و رجوع به تذکره ٔ نصرآبادی ص 287 شود.
-
مقیم منزل هفتم
لغتنامه دهخدا
مقیم منزل هفتم . [ م ُ م ِ م َ زِ ل ِ هََ ت ُ ] (اِخ ) کنایه از زحل است و آن در فلک هفتم می باشد. (برهان ) (آنندراج ). ستاره ٔ زحل . (ناظم الاطباء).
-
ایرانیان مقیم اروپا
دیکشنری فارسی به عربی
الجاليت الإيرانية في اروبا
-
مجرمین مقیم کشور بیگانه را به کشور اصلیشان تسلیم کردن
دیکشنری فارسی به عربی
سلم
-
جستوجو در متن
-
أَثْوَي بـِ (في)
دیکشنری عربی به فارسی
اقامت کرد در , سکني گزيد در , جاي گرفت در , مقيم … شد
-
تبرکة
لغتنامه دهخدا
تبرکة. [ ت َ رَ ک َ ] (ع مص ) مقیم شدن : تبرک بالمکان ؛مقیم شد در آنجا. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
-
درگه نشین
لغتنامه دهخدا
درگه نشین . [ دَ گ َه ْ ن ِ ] (نف مرکب ) درگه نشیننده . نشیننده ٔ درگاه . مقیم حضرت . ساکن در خانه : که درگه نشینان شه را تمام کفایت شد آن نزل در صبح و شام .نظامی .
-
مزید
لغتنامه دهخدا
مزید. [ م َزْ ی َ ] (اِخ ) مزیدبن کیسان از تابعین است که به روزگار محمدبن حجاج بن یوسف ثقفی که از طرف پدر (یعنی حجاج ) والی قزوین بود و به قزوین آمد و آنجا مقیم شد. (تاریخ گزیده ص 836 چ اروپا).
-
ملاتجلی
لغتنامه دهخدا
ملاتجلی . [ م ُل ْ لا ت َ ج َل ْ لی ] (اِخ ) شاعری است از بخارا که در اواخر عمر مقیم بلخ شد و در همانجا درگذشت . از اوست :هنوزلب به دعا ناگشوده از صد جارسید مژده که درهای آسمان بستند.و رجوع به تذکره ٔ آتشکده ٔ آذر چ شهیدی و فرهنگ سخنوران شود.
-
نور
لغتنامه دهخدا
نور. (اِخ ) محمدنورالدین گیلانی ، متخلص به نور. ازشاعران ایرانی مقیم هند است . وی به عهد اکبرشاه به سال 983 هَ . ق . با برادرش حکیم ابوالفتح بن ملا عبدالرزاق به هندوستان رفت و در دهلی مقیم شد. او راست :مدت بیگانگی ها یافت چندان امتدادکز ضمیرم رفت یاد...
-
لشکرآباد
لغتنامه دهخدا
لشکرآباد. [ ل َ ک َ ] (اِخ ) یکی از محله های شهر اهواز، واقع در باختر رود کارون . در این محل سابقاً دهی بنام امانیه ٔ بزرگ بوده است . لشکرآباد در سال 1315 هَ . ش . به اهتمام لشکریان مقیم اهواز بنا شد و دارای ششهزار سکنه و دبستان و کلانتری و تلفن و صن...
-
خانه داماد
لغتنامه دهخدا
خانه داماد.[ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) دامادی که در خانه ٔ پدرزنش مقیم باشد. (ناظم الاطباء). داماد سرخانه : ز آتش که شد خانه داماد آب عروسی است در خانه ٔ شیخ و شاب . وحید (از آنندراج ).|| (ترکیب اضافی ) خانه ٔ متعلق به داماد. چون : عقدکنان خانه ٔ داماد ...
-
پامفیلیه
لغتنامه دهخدا
پامفیلیه . [ لی ی ِ ] (اِخ ) خطه ای در ساحل جنوبی آسیای صغیر که از شرق به قیلیقیا و از غرب به لیکته و از شمال به پیزیدی محدود است و شهرهای عمده ٔ آن انطالیه و اولبیا و سیده و پرغه و آسپندوس و پتولمائیس است . پس از محاربه ٔ ترواده اقوام مختلفی از مهاج...