کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مقید کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مقید کردن
مترادف و متضاد
۱. پایبند کردن، وابسته کردن
۲. متعهد کردن
۳. گرفتار کردن، دربند کردن
دیکشنری
bind, chain, circumscribe, commit, constrain, cramp, fetter, trammel
-
جستوجوی دقیق
-
مقید کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. پایبند کردن، وابسته کردن ۲. متعهد کردن ۳. گرفتار کردن، دربند کردن
-
مقید کردن
دیکشنری فارسی به عربی
رباط , شرط
-
واژههای مشابه
-
مقید شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. گرفتار شدن، دربند شدن، درقید ماندن ۲. وابسته شدن ۳. پایبند شدن ۴. متعهد شدن
-
recitativo obbligato (it.)
گفتاواز مقید
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] گفتاوازی که سازهای همراهیکنندۀ آن، علاوه بر اینکه فضای هماهنگ را فراهم میکنند، بخشی از فضای لحنی یا انگارهای را نیز اجرا میکنند
-
مقید بودن
فرهنگ واژههای سره
پابستگ
-
واجب مقید
لغتنامه دهخدا
واجب مقید. [ ج ِ ب ِ م ُ ق َی ْ ی َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) واجب مقید در برابرواجب مطلق است و آن امری است که وجوبش بر مقدمه ٔ وجودش متوقف باشد مانند زکوة که موقوف بر نصاب است . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). و رجوع به کلمه های واجب و واجب مطلق و وجوب ...
-
bound water
آب مقید
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] آبی که بخشی از یک سامانه مانند بافت یا خاک است و تا دمای حدود 20- درجۀ سلسیوس بلور یخ در آن تشکیل نمیشود
-
bound state
حالت مقید
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] حالت کوانتومی سامانهای که در آن انرژی گسسته و تابع موج متمرکز شده است
-
limited government
حکومت مقید
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی، علوم سیاسی و روابط بینالملل] حکومتی که حدومرز فعالیتهایش را قانون تعیین میکند
-
concrete number
عدد مقید
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] عددی که با نام شیء یا یکای اندازهگیری همراه است
-
bound electron
الکترون مقید
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] الکترونی که فاقد انرژی کافی برای خروج از اتم است
-
غیر مقید
دیکشنری فارسی به عربی
مطلق
-
صلح مقید
دیکشنری فارسی به عربی
استسلام مقيّد بشروط
-
bound glue state
حالت مقید گلوئون
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] ← گوی گلوئونی