کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مقید ساختن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
bound glue state
حالت مقید گلوئون
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] ← گوی گلوئونی
-
استسلام مقيّد بشروط
دیکشنری عربی به فارسی
توافق مشروط , تسليم شدن مشروط , صلح مشروط , سازش مشروط , صلح مقيد
-
مقید به اداب ورسوم اداری
دیکشنری فارسی به عربی
ثوب
-
جستوجو در متن
-
بسته داشتن
فرهنگ فارسی معین
( ~. تَ)(مص م .) مقید ساختن .
-
تقیید
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) در بند کردن ، مقید ساختن .
-
تقیید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] taqyid ۱. مقید ساختن.۲. بند کردن؛ دربند کردن.
-
enchained
دیکشنری انگلیسی به فارسی
enchained، زنجیر کردن، در زنجیر نهادن، محکم نگاه داشتن، مقید ساختن
-
enchain
دیکشنری انگلیسی به فارسی
enchain، زنجیر کردن، در زنجیر نهادن، محکم نگاه داشتن، مقید ساختن
-
enchaining
دیکشنری انگلیسی به فارسی
enchaining، زنجیر کردن، در زنجیر نهادن، محکم نگاه داشتن، مقید ساختن
-
enchains
دیکشنری انگلیسی به فارسی
enchains، زنجیر کردن، در زنجیر نهادن، محکم نگاه داشتن، مقید ساختن
-
تقیید
واژگان مترادف و متضاد
۱. وابسته، مقید، محدود ۲. مقید ساختن، بند نهادن، در بند کردن ۳. نگاهداشتن
-
دربستن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] darbastan ۱. بستن.۲. بستن در.۳. بند کردن؛ مقید ساختن.
-
گیر آوردن
فرهنگ فارسی معین
(وَ دَ) (مص م .) (عا.) 1 - به دست آوردن . 2 - اسیر کردن ، مقید ساختن .
-
bind
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بستن، بند، بستگی، صحافی کردن و دوختن، گرفتار و اسیر کردن، چسباندن، مقید کردن، جلد کردن، مقید ومحصور کردن، بهم پیوستن، متعهد وملزم ساختن، الزام اور و غیر قابل فسخ کردن
-
binds
دیکشنری انگلیسی به فارسی
متصل می شود، بند، بستگی، صحافی کردن و دوختن، گرفتار و اسیر کردن، چسباندن، مقید کردن، بستن، جلد کردن، مقید ومحصور کردن، بهم پیوستن، متعهد وملزم ساختن، الزام اور و غیر قابل فسخ کردن