کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مقية پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مقية
معنی
ناخوش ايند , فراوان , مفصل , فربه , شهواني , تهوع اور , زننده , اغراق اميز , غليظ , زياد , زشت , پليد
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مقية
دیکشنری عربی به فارسی
ناخوش ايند , فراوان , مفصل , فربه , شهواني , تهوع اور , زننده , اغراق اميز , غليظ , زياد , زشت , پليد
-
جستوجو در متن
-
اغراق امیز
دیکشنری فارسی به عربی
اطنابي , مقية
-
تهوع اور
دیکشنری فارسی به عربی
مقية , مقيي
-
غلیظ
دیکشنری فارسی به عربی
ثقيل , سميک , کتلة , مقية
-
پلید
دیکشنری فارسی به عربی
خطا , قذر , مقية
-
ناخوش ایند
دیکشنری فارسی به عربی
غير سار , مقية , مکروه , ناکر الجميل
-
شهوانی
دیکشنری فارسی به عربی
جسدي , داعر , عاطفي , فاسق , مقية , وحشي
-
مفصل
دیکشنری فارسی به عربی
کافي , مظهر , مفصل , مفصلة , مقية , واسع
-
فربه
دیکشنری فارسی به عربی
بدين , دهن , سمين , قوي , مجموعة , مقية
-
فراوان
دیکشنری فارسی به عربی
جدا , غني , کافي , کثير , متحمس , مسرف , معطاء , مقية , وفير ، أَثِيث
-
زننده
دیکشنری فارسی به عربی
بشع , بغيض , جارح , حاد , شرير , ضرب , طارد , عطري , فطيرة , قاسي , قبيح , کبح , محزن , مخفقة , مقرعة الباب , مقرف , مقية , نحيف
-
زشت
دیکشنری فارسی به عربی
اسود , بسيط , جرح بليغ , خصلة , سيي , شنيع , صارخ , صعب , ضربة اليد الخلفية , فاجر , قبيح , قذر , ماقت , مجموع اجمالي , مروع , مقية , مکروه , منحرف , هجوم
-
زیاد
دیکشنری فارسی به عربی
انبوب متفرع , ايضا , بعيدا , تحرري , ثقيل , جدا , حاد , سميک , عديد , عريض , عظيم , کثير , کثير السکان , کريم , متاخرا , مستوي عالي , مفرط , مقية , واسع
-
مؤق
لغتنامه دهخدا
مؤق . [ م ُءْق ْ ] (ع اِ) کنج چشم متصل به بینی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). گوشه ٔ چشم از سوی بینی . ج ، آماق . (مهذب الاسماء). آن کنار چشم که متصل به بینی باشد و کناری را که متصل به صدغ است لحاظ گویند. (ناظم الاطباء). دنباله ٔ چشم و ...