کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مقوم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مقوم
/moqavvam/
معنی
راستشده.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. ارزیاب، قیمتگذار
۲. تقویمنویس
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مقوم
واژگان مترادف و متضاد
۱. ارزیاب، قیمتگذار ۲. تقویمنویس
-
مقوم
فرهنگ فارسی معین
(مُ قَ وِّ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - آن که کجی چیزی را راست کند. 2 - ارزیاب ، قیمت کننده .
-
مقوم
لغتنامه دهخدا
مقوم . [ م ِق ْ وَ ] (ع اِ) چوبی که آن را گیرند در سر آماج . (منتهی الارب ). || چوبی که برزگر آن را گیرد. دسته ٔ چوب آماج . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط).
-
مقوم
لغتنامه دهخدا
مقوم . [ م ُ ق َوْ وَ ] (ع ص ) قیمت کرده شده . (ناظم الاطباء). ارزیابی شده . و رجوع به تقویم شود. || راست کرده شده . (ناظم الاطباء). برپاشده . قایم شده . راست ایستاده : آنگه فروبرد به زمین بی جنایتی این قامت مقوم و جسم جسیم ما. سنائی (دیوان چ مصفا ص ...
-
مقوم
لغتنامه دهخدا
مقوم . [ م ُ ق َوْ وِ ] (ع ص ) قیمت کننده . (غیاث ) (آنندراج ). قیمت کننده و آن که قیمت چیزی و نرخ چیزی را معین می کند. (ناظم الاطباء). نرخ نهنده . بهاگذار. قیمت گذار. قیمت گر. بهاکننده . ارزیاب . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : ز ننگ رهبران کور چون عن...
-
مقوم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] moqavvam راستشده.
-
مقوم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] moqavvem ۱. آنکه کجی چیزی را راست کند؛ راستکننده.۲. قیمتکننده؛ ارزیاب.
-
واژههای مشابه
-
زاویه ٔ حصه ٔ مقوم
لغتنامه دهخدا
زاویه ٔ حصه ٔ مقوم . [ ی َ ی ِ ح ِص ْ ص َ ی ِ م ُ ق َوْ وَ ] (ترکیب اضافی ،اِ مرکب ) زاویه ای است بر مرکز عالم که یکی خط او به اوج رسد و دیگر به آفتاب . (التفهیم بیرونی ص 118).
-
جستوجو در متن
-
ارزیاب
واژگان مترادف و متضاد
کارشناس، مقوم، ممیز
-
ارزیاب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) 'arzyāb ارزیابنده؛ کسی که ارزش چیزی را معیّن میکند؛ مُقوِّم.
-
ارزیاب
لغتنامه دهخدا
ارزیاب . [ اَرْزْ ] (نف مرکب ) کسی که ارزش هر چیزی را معین کند. مُقوّم .
-
گاه شمار
لغتنامه دهخدا
گاه شمار. [ ش ُ / ش ِ ] (نف مرکب ) کسی که گاه شماری کند. مقوم .
-
ممیز
واژگان مترادف و متضاد
۱. ارزیاب، شناسا، مفتش، مقوم ۲. شاخص، مشخص ۳. آگاه، دانا