کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مقهور ساختن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مقهور ساختن
مترادف و متضاد
شکست دادن، مغلوب کردن، تارومار کردن، سرکوب کردن، منهزم کردن ≠ مقهور شدن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مقهور ساختن
واژگان مترادف و متضاد
شکست دادن، مغلوب کردن، تارومار کردن، سرکوب کردن، منهزم کردن ≠ مقهور شدن
-
واژههای مشابه
-
مقهور شدن
واژگان مترادف و متضاد
شکستخوردن، مغلوب شدن، منهزم شدن، تارومار شدن، سرکوب شدن
-
مقهور کردن
واژگان مترادف و متضاد
سرکوب کردن، مغلوب کردن، تارومار کردن، شکست دادن، تارومار کردن
-
مقهور کرد
دیکشنری فارسی به عربی
أخْضَعَ
-
مقهور كرد
دیکشنری فارسی به عربی
استعبد
-
جستوجو در متن
-
subdued
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ضعیف، مطیع کردن، رام کردن، مقهور ساختن، تسلیم کردن
-
subduing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تسخیر، مطیع کردن، رام کردن، مقهور ساختن، تسلیم کردن
-
subdue
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زیر پا گذاشتن، مطیع کردن، رام کردن، مقهور ساختن، تسلیم کردن
-
برشکستن
واژگان مترادف و متضاد
۱. شکستن ۲. شکست دادن، مغلوب کردن، مقهور ساختن ۳. پریشان کردن
-
تارومار کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. پخشوپلا کردن، پراکندن، پراکنده ساختن، تاراندن، متفرق کردن ۲. قلعوقمع کردن، مغلوب کردن، مقهور کردن، منکوب کردن ۳. نیستونابود کردن
-
دیخ
لغتنامه دهخدا
دیخ . [ دَ ] (ع مص ) خوار کردن کسی را [ واوی و یایی هر دو آمده است ] و مقهور ساختن . (از لسان العرب ).
-
استضعاف
لغتنامه دهخدا
استضعاف . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) ناتوان شمردن . اِکارَه . سست پنداشتن . ناتوان یافتن کسی را. (منتهی الارب ). ضعیف یافتن و شمردن . (تاج المصادر بیهقی ). ضعیف شمردن . (زوزنی ). حقیر داشتن . || مقهور ساختن . (منتهی الارب ).
-
اضطهاد
لغتنامه دهخدا
اضطهاد. [ اِ طِ ] (ع مص ) مقهور کردن کسی را. (از قطر المحیط) (از اقرب الموارد). قهر کردن و چیره شدن .(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ضَهْد. (زوزنی ). رجوع به ضهد شود. || ستم نمودن کسی را، یقال : اضطهدته اضطهاداً. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مضطر...