کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مقلوا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مقلوا
لغتنامه دهخدا
مقلوا. [ ] (اِ) زحیر . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به زحیر شود.
-
واژههای همآوا
-
مقلوع
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) از بیخ برکنده شده .
-
مقلوع
لغتنامه دهخدا
مقلوع . [ م َ ] (ع ص ) امیر معزول . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). معزول و از کار خارج شده . || ازبیخ برکنده شده و از جای خود برداشته شده . (ناظم الاطباء). منتزع . (اقرب الموارد). || فرس مقلوع ؛ اسب که بر پشتش دایره ٔ قالع باشد. (منتهی ...
-
مقلوع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] maqlu' ۱. ازبیخکندهشده؛ ازجابرداشتهشده.۲. معزول و برکنارشده از کار.