کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مقلاص پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مقلاص
لغتنامه دهخدا
مقلاص . [ م ِ ] (اِخ ) لقبی که دایه ٔ منصور خلیفه در کودکی بدو داده بود. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : طبیب گفت من در کتابهای ما خوانده ام که ملکی باشد نام او مقلاص برکنار دجله شهری بکند که تا قیامت بماند این حکایت با منصور بگفتند. منصور گفت مرا در ک...
-
مقلاص
لغتنامه دهخدا
مقلاص . [ م ِ ] (اِخ ) نام رئیس و پیشوای فرقه ای از مانویه که به نام او به مقلاصیه معروف شدند و او جانشین زادهرمز رئیس فرقه ٔ دین آوریه بود، به مداین در زمان حجاج بن یوسف ثقفی . (از ابن الندیم ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
مقلاص
لغتنامه دهخدا
مقلاص . [ م ِ ] (اِخ ) نام مردی و او والد جد عبدالعزیزبن عمران بن ایوب امام از اصحاب شافعی است و او از بزرگان مالکیه بود و چون شافعی را دید مذهب او را پذیرفت . (از منتهی الارب ).
-
مقلاص
لغتنامه دهخدا
مقلاص . [ م ِ ] (ع ص ) ناقه ٔ فربه شده در تابستان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
مقلاصی
لغتنامه دهخدا
مقلاصی . [ م ِ ] (ص نسبی ) منسوب به مقلاص که از قرای جرجان است . (ازانساب سمعانی ).
-
مقلاصیه
لغتنامه دهخدا
مقلاصیه . [ م ِ صی ی َ ] (اِخ )نام فرقه ای از مانویه ٔ عراق منسوب به مقلاص نامی که پیشوای مانویه به مدائن و جانشین زادهرمز بوده است . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مقلاص شود.
-
مقلاصی
لغتنامه دهخدا
مقلاصی . [ م ِ ] (ص نسبی ) منسوب به مقلاص یکی از رؤسای فرقه ای ازمانویه . ج ، مقالصه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).