کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مقلاد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مقلاد
/meqlād/
معنی
کلید.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
کلید، مفتاح ≠ قفل
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مقلاد
واژگان مترادف و متضاد
کلید، مفتاح ≠ قفل
-
مقلاد
لغتنامه دهخدا
مقلاد. [ م ِ ] (ع اِ) کلید. مقلید. ج ، مقالید. (مهذب الاسماء) (ترجمان القرآن ). کلید.(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : سه نام از نامهای بزرگ عز اسمه که ... مقلاد خیرات و مفتاح حسنات است تحفه آورده . (سندبادنامه ). || گنجینه...
-
مقلاد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: مقالید] [قدیمی] meqlād کلید.
-
جستوجو در متن
-
مقالید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ مقلاد] [قدیمی] maqālid = مقلاد
-
مفتاح
واژگان مترادف و متضاد
کلید، مقلاد
-
کلید
واژگان مترادف و متضاد
۱. سوئیچ، مفتاح، مقلاد ۲. پاسخنامه، راهحل ≠ قفل
-
مقالید
لغتنامه دهخدا
مقالید. [ م َ ] (ع اِ) ج ِ مِقلاد . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (از محیط المحیط). کلیدها : له مقالید السموات و الأرض و الذین کفروابآیات اﷲ أولئک هم الخاسرون . (قرآن 63/39). مفاتیح خزاین بدو سپرد و مقالید ممالک بدو تسلیم کرد. (ترجمه...
-
گنجینه
لغتنامه دهخدا
گنجینه . [ گ َ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) منسوب به گنج . رجوع به گنج شود. || جای گنج . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). خِزینه . خِزانه . (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ) (منتهی الارب ). سَهوة. قِیلّد. قَیطون . لُحَیزاء. مِخدَع . مَخزَن . مَفتَح . مِقلاد. (م...
-
مفتاح
لغتنامه دهخدا
مفتاح . [ م ِ ] (ع اِ) کلید.مِفتَح . (مهذب الاسماء). کلید و هرچه بدان چیزی گشایند. ج ، مفاتیح . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). آلتی که بدان در و هر چیز بسته را بگشایند و کلید. (ناظم الاطباء). آلت گشودن قفل و در بسته . اقلید. مِقلاد. (یا...
-
کلید
لغتنامه دهخدا
کلید. [ ک ِ ] (ازیونانی ، اِ) مأخوذ از یونانی آنچه که بدان قفل بگشایند. (غیاث ). ترجمه ٔ مفتاح و اقلید معرب آن و اغلب که معرب اقلی باشد که بالکسر لغت یونانی است به همان معنی ... (آنندراج ). ابزاری که بدان قفل را گشایند و بندند. (ناظم الاطباء) (فرهنگ...