کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مقعوص پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مقعوص
لغتنامه دهخدا
مقعوص . [ م َ ] (ع ص ) مبتلا به بیماری قعاص . (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). و رجوع به ماده ٔ بعد شود.
-
واژههای همآوا
-
مغاوث
لغتنامه دهخدا
مغاوث . [ م َ وِ ] (ع اِ) آبها. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آبها و گویند صیغه ٔ مفرد ندارد. (از اقرب الموارد).
-
مغاوص
لغتنامه دهخدا
مغاوص . [ م َ وِ ] (ع اِ) ج ِ مَغاص . (اقرب الموارد). رجوع به مغاص شود.
-
مقاوس
لغتنامه دهخدا
مقاوس . [ م َ وِ ] (ع اِ) ج ِ مِقوَس . (ناظم الاطباء) (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به مقوس شود.
-
مقاوس
لغتنامه دهخدا
مقاوس . [ م ُ وِ ] (ع ص ) اسب تازنده و رهاکننده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). اسب تازنده و رهاکننده ٔ آن . (ناظم الاطباء). رهاکننده ٔ عنان اسب را. (از اقرب الموارد). || اندازه گیرنده میان دو چیز. (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
مقعوصة
لغتنامه دهخدا
مقعوصة. [ م َ ص َ ] (ع ص ) گوسفند قُعاص زده که بیماریی است . (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). و رجوع به مقعوص شود.