کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مقعد مخرج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
مَقْعَدِ
فرهنگ واژگان قرآن
محل نشستن - مجلس (در عبارت "مَقْعَدِ صِدْقٍ " منظور اين است که ميان مجلس و جايگاه آنان و صدق عمل و ايمانشان رابطهاي هست )
-
anal triangle
مثلث مقعد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم تشریحی] بخش سهگوش پسین میاندوراه که انتهای مجرای مقعد به آن باز میشود متـ . ناحیۀ مقعد anal region, regio analis
-
ناحیۀ مقعد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم تشریحی] ← مثلث مقعد
-
anal region, regio analis
ناحیۀ مقعد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم تشریحی] ← مثلث مقعد
-
مقعد المجذف
دیکشنری عربی به فارسی
بي نتيجه گذاردن , خنثي کردن , حاءل کردن , عقيم گذاردن , مخالفت کردن با , انسداداريب , کج , در سرتاسر (چيزي) ادامه دادن يا کشيدن
-
مجاور مقعد
دیکشنری فارسی به عربی
شرجي
-
مربوط به مقعد
دیکشنری فارسی به عربی
شرجي
-
جستوجو در متن
-
مخرج
واژگان مترادف و متضاد
۱. مقعد ۲. دررو، خروجی، محل خروج ≠ مدخل ۳. واجگاه
-
کون
واژگان مترادف و متضاد
۱. ته، ۲. دبر، سرین، ماتحت، مخرج، مقعد، نشستنگاه
-
پیزه
فرهنگ فارسی معین
(پِ زِ یا زَ) (اِ.) = پیزی : 1 - شکم . 2 - (عا.) مقعد، مخرج .
-
سفره
لغتنامه دهخدا
سفره . [ س َ ف َ رَ ] (ع اِ) نویسندگان . ج ِ سافر است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || فرشتگان که اعمال بندگان را نگاهدارند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || مقعد که مخرج غائط است . (غیاث ) (آنندراج ).
-
مخرج
لغتنامه دهخدا
مخرج . [ م َ رَ ] (ع مص ) بیرون شدن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). || (اِ) جای بیرون شدن . (منتهی الارب ). جای بیرون آمدن . (غیاث ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). محل بیرون شدن . (ناظم الاطباء). هذا مخرجه ؛ این جای بیرون آمدن اس...
-
بواسیر
لغتنامه دهخدا
بواسیر. [ ب َ ] (ع اِ) ج ِ باسور، که نوعی از بیماری مقعد و بینی باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). ج ِ باسور. بیماریی که در مقعد حادث گردد. (از اقرب الموارد). مرض مشهور و این جمع باسور است و آن گوشت پاره ای باشد که در مقعد یا بینی پیدا شود. (غیاث اللغا...
-
مرز
لغتنامه دهخدا
مرز. [ م ُ ] (اِ) مقعد. (برهان قاطع) (رشیدی ) (انجمن آرا). نشستگاه . (اوبهی ) (برهان قاطع). سوراخ مقعد. (غیاث اللغات ). مخرج سفلی . سوراخ کون از انسان و حیوانات . (برهان قاطع). آلست . دبر : مرزش اندرخورد کیر لیوکی معاشری (از حاشیه ٔ فرهنگ اسدی ).از ...