کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مقطول پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مقطول
لغتنامه دهخدا
مقطول . [ م َ ] (ع ص ) بریده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). || کشته . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
-
واژههای همآوا
-
مقتول
واژگان مترادف و متضاد
قتیل، کشته، کشتهشده ≠ قاتل
-
مقتول
فرهنگ واژههای سره
کشته
-
مقتول
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) کشته شده .
-
مقتول
لغتنامه دهخدا
مقتول . [ م َ ] (ع ص ) کشته شده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کشته . قتیل . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : خالد ندانست اینکه سیف الدوله مقتول شمشیر ماسوا و مقهور سنان و تیر اعدا نگردد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 458). اگر تو آیی و یا این مقتول را...
-
مقتول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] maqtul کشتهشده.
-
جستوجو در متن
-
بریده
لغتنامه دهخدا
بریده . [ ب ُدَ / دِ ] (ن مف / نف ) مقطوع . قطعشده . (ناظم الاطباء). أجذّ. جَذیذ. جَزیز. صَریم . ضَنیک . قَطیل . مَجزوز. مَحذوذ. مَحذوف . مَشروص . مَصروم . مَفروض . مَفصول . مَقطول . مَمنون . مَنجوّ. موضَّع. هِبِرّ : که چون برد خواهد سر شاه چین برید...