کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مقطع زمانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
staccato (it.), stac.
مقطّع 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] شیوهای در اجرای نغمات که در آن معمولاً نصف ارزش زمانی نغمه اجرا و نصف دیگر به سکوت تبدیل میشود
-
مقطّع 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] ← اجرای مقطّع
-
principal section, principal plane 2
مقطع اصلی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک- اپتیک] صفحهای شامل پرتو و محور نوری در بلورهای تکمحوری
-
absorption cross section
مقطع جذب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] سطح مقطع مؤثر کل در فرایند جذب
-
time section
مقطع زمانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] مقطع لرزهای که مقیاس قائم آن زمانِ رسید است
-
depth section
مقطع عمقی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] مقطع لرزهای که مقیاس قائم آن عمق است
-
migrated section
مقطع کوچیده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] مقطعی لرزهای که در آن بازتابها و پراشها به مکانهای درست خود منتقل شدهاند
-
staccato (it.), stac.
اجرای مقطّع
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] شیوهای در اجرای نغمهها که در آن معمولاً نصف ارزش زمانی نغمه اجرا و نصف دیگر آن به سکوت تبدیل میشود متـ . مقطّع 2
-
section height, SH
ارتفاع مقطع
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار- تایر] ارتفاع تایر از لبۀ رینگ (rim) تا سطح بالایی رویه
-
cross section
سطح مقطع
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، فیزیک] سطحی که در آن احتمال رویارویی ذرات وجود دارد و این رویارویی به وقوع واکنش اتمی یا هستهای خاص منجر خواهد شد
-
pseudosection
شبهمقطع
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] نمودار پربندی حاصل از مقادیر مقاومتویژۀ ظاهری در زیر ایستگاهها در عمقهای متناسب با فاصلۀ میان الکترودها
-
section width, SW
پهنای مقطع
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار- تایر] بیشترین فاصلۀ یک دیواره تا دیوارۀ دیگر تایر، بدون در نظر گرفتن حروف یا ارقام برجستۀ روی آن
-
حسن مقطع
لغتنامه دهخدا
حسن مقطع. [ح ُ ن ِ م َ طَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) تهانوی آرد: نزد بلغاء آن است که دعاگوئی چنان کند که تعلیق به اشیاء و زمان ممتد و یا غیر فانی با عبارات رائق و فصیح باشد و ترکیب لطیف و معانی بلیغ کند : تا دهد درعالم کون و فساد از مهر و کین بزم و ر...
-
مقطع شعري
دیکشنری عربی به فارسی
بند , بند شعر , قطعه بندگردان , تهليل
-
radar cross section reduction
کاهش سطحِمقطع راداری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] کاستن از سطحِمقطع راداری یک جسم با استفاده از فنون و روشهای مختلف اختـ . کاهش سَمَر RCS reduction