کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مقصوره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مقصوره
/maqsure/
معنی
۱. سرای حصاردار؛ خلوتخانه.
۲. جای ایستادن امام در مسجد.
۳. خانۀ کوچک.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. چارقد، حجاب، روپوش، روسری، سرانداز، معجر، مقنعه، نقاب
۲. ایوانکوچک، خانهکوچک
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مقصوره
واژگان مترادف و متضاد
۱. چارقد، حجاب، روپوش، روسری، سرانداز، معجر، مقنعه، نقاب ۲. ایوانکوچک، خانهکوچک
-
مقصوره
فرهنگ فارسی معین
(مَ رِ) [ ع . مقصورة ] (اِ.) خانة کوچک .
-
مقصوره
لغتنامه دهخدا
مقصوره . [ م َ رَ / رِ ] (از ع ، اِ) حجره ٔ کوچک . (غیاث ). وثاق کوچک . خانه ٔ خرد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || سرای وسیع و دیوار به گرد کشیده : در پیش این خانه مقصوره ای بود که در مشاهر اعیاد و جمعات سه هزارغلام در وی به ادای فرایض و سنن بایستان...
-
مقصوره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: مقصورَة، جمع: مقاصیر] [قدیمی] maqsure ۱. سرای حصاردار؛ خلوتخانه.۲. جای ایستادن امام در مسجد.۳. خانۀ کوچک.
-
واژههای مشابه
-
مقصورة
لغتنامه دهخدا
مقصورة. [ م َ رَ ] (ع اِ) سرای فراخ استواربنا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سرای وسیع و دیوار استوار به گرد کشیده . (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). || خانه ٔ آراسته جهت عروس . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). حجله . (اقرب الموارد) (از محیط المحیط...
-
مقصورة
دیکشنری عربی به فارسی
کوپه , قسمت , تقسيم کردن
-
مَقصوره
لهجه و گویش تهرانی
ایوان مسجد
-
مقصوره ٔ عمرولیث
لغتنامه دهخدا
مقصوره ٔ عمرولیث . [ م َ رَ / رِ ی ِ ع َ رِ ل َ ] (اِخ ) لقب شیراز است چه عمرولیث صفاری اقامت آن شهر را دوست گرفتی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
اسماء مقصوره
لغتنامه دهخدا
اسماء مقصوره . [ اَ ءِ م َ رَ / رِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع باسماءالمقصورة شود.
-
واژههای همآوا
-
مَقصوره
لهجه و گویش تهرانی
ایوان مسجد
-
جستوجو در متن
-
کوپه
دیکشنری فارسی به عربی
مقصورة
-
معجر
واژگان مترادف و متضاد
روسری، سرانداز، مقصوره، چارقد