کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مقصد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مقصد
/maqsad/
معنی
۱. هدف؛ مقصود؛ آهنگ.
۲. مکان یا چیزی که رسیدن به آن هدف است.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. قصد، مراد، منظور، نظر، نیت
۲. مطلوب، خواست
۳. آماج، هدف ≠ مبداء
دیکشنری
destination, goal, objective, terminus
-
جستوجوی دقیق
-
مقصد
واژگان مترادف و متضاد
۱. قصد، مراد، منظور، نظر، نیت ۲. مطلوب، خواست ۳. آماج، هدف ≠ مبداء
-
goal 3
مقصد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] نقش معنایی سازهای که به پایان فرایند اشاره دارد
-
مقصد
فرهنگ فارسی معین
(مَ صَ) [ ع . ] (اِ.) محلی که آهنگ آن کرده اند، قصد، نیت . ج . مقاصد.
-
مقصد
لغتنامه دهخدا
مقصد. [ م َ ص ِ / م َ ص َ ] (ع اِ) جای قصد و به فتح صاد چنانکه شهرت دارد درست نباشد چرا که قصد یقصد از ضرب یضرب آمده است . (غیاث ) (آنندراج ). مکان قصد. ج ، مقاصد. (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). محل و موضع قصد و محل اراده . (ناظم الاطباء). فرق ب...
-
مقصد
لغتنامه دهخدا
مقصد. [ م ُ ص َ ] (ع ص ) آن که بیمار شود و زود بمیرد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
مقصد
لغتنامه دهخدا
مقصد. [ م ُ ق َص ْ ص َ ] (ع ص ) مرد میانه جسم در فربهی و لاغری . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). رجل مقصد و مقتصد؛ مردی نه تنومند و نه لاغر و کوچک اندام . (از اقرب الموارد).
-
مقصد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] maqsad ۱. هدف؛ مقصود؛ آهنگ.۲. مکان یا چیزی که رسیدن به آن هدف است.
-
مقصد
دیکشنری فارسی به عربی
اتجاه , هدف
-
واژههای مشابه
-
destination expenditure
مخارج مقصد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] بخشی از مخارج سفر که در مقصد هزینه میشود
-
tourist enclave
مقصد محصور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] مقصدی که برای جلوگیری از تعارضات مردم مقیم با گردشگران محدود و مجزا شده است
-
destination information
اطلاعات مقصد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] اطلاعات عمومی و کاربردی دربارۀ مقصد که پاسخگوی نیاز مسافران است
-
destination alternate
جانشین مقصد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] فرودگاه جانشین نشست در طرح پرواز که قبل از برخاستن هواپیما مشخص میشود
-
egress time
مدت پیاده ـ مقصد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] مدت زمانی در سفر که از پیاده شدن از وسیلۀ نقلیه تا رسیدن به مقصد را در بر میگیرد
-
freight forward, freight collect, freight payable at destination, freight at risk
کرایهدرمقصد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] کرایهای که در مقصد و تنها پس از تحویل بار پرداخت میشود