کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مقشعر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مقشعر
لغتنامه دهخدا
مقشعر. [ م ُ ش َ ع ِرر ] (ع ص ) فراخه گرفته . ج ، قَشاعِر. (منتهی الارب )(آنندراج ). فراخه گرفته و آن که از ترس لرزه گرفته باشد. ج ، قشاعر. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
قشاعر
لغتنامه دهخدا
قشاعر. [ ق َ ع ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مقشعر، اسم فاعل به حذف زواید. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
-
تمام
لغتنامه دهخدا
تمام . [ ت ِ ] (ع اِ) لیل التمام ؛ درازترین شبهای سرمایا آن سه شب است که در درازی باهم برابر باشند یا شبی است که به دوازده ساعت یا زاید از آن رسد یا شب چهارده از ماه ، لان القمر یتم فیها. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). درازترین شبهای زمستان . و من...