کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مقسوم علیه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مقسوم علیه
/maqsum[on]'ala(e)yh/
معنی
عددی که عدد دیگر بر آن تقسیم شده؛ بخشیاب.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مقسوم علیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: مقسومٌعلَیه] (ریاضی) maqsum[on]'ala(e)yh عددی که عدد دیگر بر آن تقسیم شده؛ بخشیاب.
-
واژههای مشابه
-
مَّقْسُومٌ
فرهنگ واژگان قرآن
تقسیم شده
-
رزق مقسوم
لغتنامه دهخدا
رزق مقسوم . [ رِ ق ِ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در عرف مشایخ یکی از رزقهای چهارگانه است و آن عبارت است از رزقی که در ازل قسمت شده و در لوح محفوظ نوشته شده است . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). و رجوع به رزق و رزق مضمون و رزق مملوک و رزق موعود شود : ز ...
-
واژههای همآوا
-
مقسومعلیه
واژگان مترادف و متضاد
بخشیاب ≠ مقسوم
-
جستوجو در متن
-
greatest common divisor
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بزرگترین مقسوم علیه مشترک
-
divisor
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تقسیم کننده، مقسوم علیه، بخشیاب، بخشی، فاکتور
-
denominator
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مخرج، تقسیم کننده، مقسوم علیه، برخه نام، مشتق کننده
-
denominators
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تعاریف، مخرج، تقسیم کننده، مقسوم علیه، برخه نام، مشتق کننده
-
بخشیاب
لغتنامه دهخدا
بخشیاب . [ ب َخ ْش ْ ] (اِ مرکب )(اصطلاح حساب ) مقسوم علیه . (از واژه های فرهنگستان ).
-
خارج قسمت
لغتنامه دهخدا
خارج قسمت . [ رِ ج ِ ق ِ م َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) عددی را گویند که پس از قسمت عددی بر عدد دیگری حاصل شود. (ناظم الاطباء). تعداد دفعاتی که مقسوم علیه در مقسوم می گنجد. بهر. رجوع به بهر شود.
-
متوافق
فرهنگ فارسی معین
(مُ تِ فِ) [ ع . ] 1 - (اِفا.) یکی شونده (با هم ). 2 - (ص .) سازگار. 3 - در فارسی دو عدد را گویند که دارای یک یا چند مقسوم - علیه باشند، مانند: 15 و 9 که هر دو بر 3 بخش پذیرند.
-
قسمة
لغتنامه دهخدا
قسمة. [ ق ِ م َ ] (ع اِمص ، اِ) اسم است تقسیم را. (منتهی الارب ). اسم است اقتسام را. || نصیب . (اقرب الموارد). || طبله ٔ عطار. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || (اصطلاح فقه ) تعیین حق شایع و مشترک است و حق اعم است از منافع و اعیان منقوله ، پس شامل می...