کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مقسوم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مقسوم
/maqsum/
معنی
۱. قسمتشده؛ تقسیمشده؛ بخششده.
۲. (اسم) (ریاضی) عددی که بر عدد دیگر تقسیم شده؛ بخشی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
بخشی، قسمتشده، بخششده ≠ مقسومعلیه
دیکشنری
divided
-
جستوجوی دقیق
-
مقسوم
واژگان مترادف و متضاد
بخشی، قسمتشده، بخششده ≠ مقسومعلیه
-
مقسوم
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - قسمت شده ، بخش بخش شده . 2 - عددی که بر عدد دیگر تقسیم شده . ؛ ~علیه عددی که عدد دیگر بر آن تقسیم شده ، بخشیاب .
-
مقسوم
لغتنامه دهخدا
مقسوم . [ م َ ] (ع ص ) بخش کرده شده . (آنندراج ). بخش بخش شده و قسمت شده . (ناظم الاطباء). بخش شده . بخشیده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : لها سبعة ابواب لکل باب منهم جزء مقسوم . (قرآن 44/15). زمین مقسوم است به چهار قسم به دو دایره یکی را دایرة الآف...
-
مقسوم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] maqsum ۱. قسمتشده؛ تقسیمشده؛ بخششده.۲. (اسم) (ریاضی) عددی که بر عدد دیگر تقسیم شده؛ بخشی.
-
واژههای مشابه
-
مَّقْسُومٌ
فرهنگ واژگان قرآن
تقسیم شده
-
رزق مقسوم
لغتنامه دهخدا
رزق مقسوم . [ رِ ق ِ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در عرف مشایخ یکی از رزقهای چهارگانه است و آن عبارت است از رزقی که در ازل قسمت شده و در لوح محفوظ نوشته شده است . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). و رجوع به رزق و رزق مضمون و رزق مملوک و رزق موعود شود : ز ...
-
مقسوم علیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: مقسومٌعلَیه] (ریاضی) maqsum[on]'ala(e)yh عددی که عدد دیگر بر آن تقسیم شده؛ بخشیاب.
-
واژههای همآوا
-
مغثوم
لغتنامه دهخدا
مغثوم . [ م َ ] (ع ص ) آمیخته هرچه باشد. (منتهی الارب ). هرچیز آمیخته . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
مَّقْسُومٌ
فرهنگ واژگان قرآن
تقسیم شده
-
جستوجو در متن
-
مقسومعلیه
واژگان مترادف و متضاد
بخشیاب ≠ مقسوم
-
بخشیاب
واژگان مترادف و متضاد
مقسومعلیه ≠ مقسوم
-
distributed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
توزیع شده، مقسوم