کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مقسم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ابن مقسم
لغتنامه دهخدا
ابن مقسم . [ اِ ن ُ م ُ ق َس ْ س ِ ] (اِخ ) ابوبکر محمدبن الحسن بن مقسم بن یعقوب عطار. یکی از قراء مدینة السلام . عالم به لغت و شعر و از ثعلب و ابومسلم گچی سماع داشته . وفات او به سال 362 هَ . ق . است .از اوست : کتاب الانوار در علم قرآن . کتاب المدخل...
-
بشر مقسم
لغتنامه دهخدا
بشر مقسم . [ ب ِ رِ م ُ ق َ؟ ] (اِخ ) بنا بنقل مرحوم بهار در سبک شناسی ج 2 ص 45 نام نویسنده ای است که نژاد وی در قسمت اول تاریخ سیستان نقل شده است . رجوع به سبک شناسی و تاریخ سیستان چ 1 ص 13 شود.
-
جستوجو در متن
-
محمد
لغتنامه دهخدا
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن حسن بن مقسم . رجوع به ابن مقسم محمد... شود.
-
ابوبکر
لغتنامه دهخدا
ابوبکر. [ اَ بو ب َ ] (اِخ ) کنیت ابن مقسم محمدبن حسن . رجوع به ابن مقسم ابوبکر... شود.
-
میراب
واژگان مترادف و متضاد
آبپا، آبیار، مقسم آب، نگهبان آب
-
ابوبکر
لغتنامه دهخدا
ابوبکر. [ اَ بو ب َ ] (اِخ ) کنیت محمدبن الحسن بن مقسم بن یعقوب . رجوع به ابن مقسم ابوبکر محمد... شود.
-
یزید
لغتنامه دهخدا
یزید. [ ی َ ](اِخ ) ابن ضبة. رجوع به یزیدبن مقسم ثقفی ... شود.
-
ابوالقاسم
لغتنامه دهخدا
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) مقسم . مولی بن عباس . تابعی است .
-
ابوهشام
لغتنامه دهخدا
ابوهشام . [ اَ هَِ ] (اِخ ) مغیرةبن مقسم الضبی . محدث است و رجوع به مغیرة... شود.
-
آب بخش کن
لغتنامه دهخدا
آب بخش کن . [ آب ْ، ب َ ک ُ ] (اِ مرکب ) مَقْسم و محل بخشیدن ِ آب . || (اِخ ) نام محله ای بطهران .
-
مزرقة
لغتنامه دهخدا
مزرقة. [ م َ رَ ق َ ] (ع اِ) مَقسَم میاه . ج ، مزرقات . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مزرقات شود.
-
ابوسلمه
لغتنامه دهخدا
ابوسلمه . [ اَ س َ ل َ م َ ] (اِخ ) عثمان بن مقسم البری الکندی البصری . محدّث است .
-
خامساً
لغتنامه دهخدا
خامساً. [ م ِ سَن ْ ] (ع ق ) در حالت پنجم بودن . و معمولاً در آغاز قسیمهای یک مقسم بکار رود.
-
دامیه
لغتنامه دهخدا
دامیه . [ ی ِ ] (فرانسوی ، اِ) سطحی مقسم به صد خانه ٔ مربع سیاه و سفید برای بازی دام .