کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مقر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
مُقُر
لهجه و گویش تهرانی
اعتراف
-
مقر آمدن
واژگان مترادف و متضاد
اعتراف کردن، اقرار کردن، معترف شدن ≠ انکار کردن
-
bomb bay
مقرّ بمب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] محل استقرار بمب در هواگَرد
-
تیره مقر
لغتنامه دهخدا
تیره مقر. [ رَ / رِ م َ ق َ ] (اِ مرکب ) جایگاه تیره . قرارگاه تاریک و ظلمانی . در بیت زیر کنایه از گور است : پند مدهید مرا گر بتوانید به من آن چراغ دل از آن تیره مقر بازدهید. خاقانی .رجوع به تیره شود.
-
مقر راهبان دیر
دیکشنری فارسی به عربی
رياسة الدير
-
مقر یا حوزه اسقفی
دیکشنری فارسی به عربی
شاهد
-
مُقُر آمدن/ آوردن
لهجه و گویش تهرانی
اعتراف کردن/گرفتن
-
واژههای همآوا
-
مغر
لغتنامه دهخدا
مغر. [ م َ ] (ع مص ) شتافتن . (تاج المصادر بیهقی ). رفتن و بشتافتن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). مغر فی البلاد مغراً؛ رفت در شهرها و به شتاب رفت . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || رأیته یمغر به بعیره ؛ دیدم او را با شترش که به شتاب می رفت . (ن...
-
مغر
لغتنامه دهخدا
مغر. [ م َ غ َ ] (ع ص ) رنگی است سرخ غیرخاص یا سرخی تیره ٔ سپیدی آمیز. (منتهی الارب ) (آنندراج ). رنگ سرخ غیرخالص و یا سرخ تیره ٔ سپیدی آمیخته . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
مُقُر
لهجه و گویش تهرانی
اعتراف
-
جستوجو در متن
-
police headquarters
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مقر پلیس
-
دم و دستگاه
فرهنگ گنجواژه
مقر، بنگاه، بساط.
-
هستو
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص .) خَستو، مقر، معترف ، کسی که اعتراف می کند.