کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مقری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مقری
/moqri/
معنی
قاری قرآن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. تلاوتگر، خواننده
۲. مربی قرآن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مقری
واژگان مترادف و متضاد
۱. تلاوتگر، خواننده ۲. مربی قرآن
-
مقری
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ ع . مقری ء ] (اِفا.) خواننده ، کسی که تعلیم قرائت قرآن بدهد.
-
مقری
لغتنامه دهخدا
مقری . [ م َ را ] (ع اِ) گردآمدنگاه آب یا آب باران . مَقرَاءَة. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). هرجا که آب باران از هر طرف درآن گرد آید. مقراءة. (از اقرب الموارد). || واحد مقاری . (ناظم الاطباء). رجوع به مقاری شود.
-
مقری
لغتنامه دهخدا
مقری . [ م َ ری ی ] (ع ص ) خوانده و خوانا. (ناظم الاطباء). آنچه خوانده شود. مقروء. مَقرُوّ. (از اقرب الموارد). و رجوع به مقریة شود.
-
مقری
لغتنامه دهخدا
مقری . [ م َ ق َرْ ری ](اِخ ) رجوع به احمدبن محمدبن احمدبن یحیی و اعلام زرکلی چ 2 ج 1 ص 226 و معجم المطبوعات ج 2 ص 1776 شود.
-
مقری
لغتنامه دهخدا
مقری . [ م ِ را ] (ع ص ) مهمانی کننده و بسیار مهمانی . مِقراة و مقراء مؤنث آن است . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مهمانی کننده و بسیار نوازنده ٔ مهمان . (ناظم الاطباء). || (اِ) کاسه ٔ بزرگ و مقراة یکی . (منتهی الارب ). کاسه ٔ بزرگ . ج ، مقاری . ...
-
مقری
لغتنامه دهخدا
مقری . [ م ُ ] (ع ص ) خواناننده . (غیاث ) (آنندراج ). آنکه حکم به خواندن می کند و خواندن می فرماید. (ناظم الاطباء). || تعلیم کننده ٔ قرآن اطفال را. (غیاث ) (آنندراج ).- کور مقری ؛ عبارت از حافظ نابینا که کودکان را خواندن قرآن می آموزاند... (غیاث ) (آ...
-
مقری
لغتنامه دهخدا
مقری . [ م ُ ] (ع ص ) زنی حیض افتاده . (مهذب الاسماء). زن حایض . (ناظم الاطباء). و رجوع به اقراء شود.
-
مقری
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: مقرئ] [قدیمی] moqri قاری قرآن.
-
واژههای مشابه
-
کور مقری
لغتنامه دهخدا
کور مقری . [ رِ م ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کور مادرزاد. (از آنندراج ) (از غیاث ).
-
حسین مقری
لغتنامه دهخدا
حسین مقری . [ ح ُ س َ ن ِ م ُ ] (اِخ ) ثابت ضریر بغدادی . درگذشته ٔ 378 هَ . ق . منظومه در قراآت عشر دارد. (هدیة العارفین ج 1 ص 306) (نکت الهمیان ).
-
حسین مقری
لغتنامه دهخدا
حسین مقری . [ ح ُ س َ ن ِ م ُ ] (اِخ ) رجوع به حسین بن محمد مقری شود.
-
علی مقری
لغتنامه دهخدا
علی مقری . [ ع َ ی ِ م ُ ] (اِخ ) ابن احمد مقری . از محدثان بود. (منتهی الارب ).
-
علی مقری
لغتنامه دهخدا
علی مقری . [ ع َ ی ِ م ُ ] (اِخ ) ابن محمدبن سلامه ٔ روحانی مقری رحبی ، مکنی به ابوالحسن . وی محدث و مقری بود. رجوع به علی روحانی شود.