کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مقروض پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مقروض
/maqruz/
معنی
۱. بریدهشده.
۲. وامدار؛ بدهکار.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
بدهکار، قرضدار، وامدار، وامی ≠ بستانکار، طلبکار
برابر فارسی
وامدار، بدهکار
دیکشنری
indebted
-
جستوجوی دقیق
-
مقروض
واژگان مترادف و متضاد
بدهکار، قرضدار، وامدار، وامی ≠ بستانکار، طلبکار
-
مقروض
فرهنگ واژههای سره
وامدار، بدهکار
-
مقروض
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) کسی که به دیگری وام دارد، مدیون ، قرض دار، بدهکار.
-
مقروض
لغتنامه دهخدا
مقروض . [ م َ ] (ع اِ) نشخوار شتر که از گلو برآرد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (ص ) بریده شده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || مدیون و قرض دار و وام دار. (ناظم الاطباء). وام داده شده . (آنندراج ). بدهکار. غریم . م...
-
مقروض
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] maqruz ۱. بریدهشده.۲. وامدار؛ بدهکار.
-
واژههای مشابه
-
مقروض شدن
واژگان مترادف و متضاد
وامدارشدن، بدهکار شدن، قرضدار شدن ≠ بستانکار کردن
-
مقروض کردن
واژگان مترادف و متضاد
وامدار کردن، بدهکار کردن، قرضدار کردن ≠ بستانکار کردن
-
واژههای همآوا
-
مغروض
لغتنامه دهخدا
مغروض . [ م َ ] (ع اِ) آب باران . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
مقروظ
لغتنامه دهخدا
مقروظ. [ م َ ] (ع ص ) ادیم مقروظ؛ پوست به برگ سلم پیراسته یا رنگ کرده به آن . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
قَرز به بار
لهجه و گویش بختیاری
qarz-be-bâr مقروض، بدهکار.
-
obligor
دیکشنری انگلیسی به فارسی
متعهد، بدهکار، مقروض
-
قرضدار
واژگان مترادف و متضاد
بدهکار، مدیون، مقروض، وامدار ≠ بستانکار