کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مقذوذ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مقذوذ
لغتنامه دهخدا
مقذوذ. [ م َ ] (ع ص ) آراسته . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آراسته و زینت داده شده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || پیراسته موی . (ناظم الاطباء). || تیر پرنهاده . (از اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
مقضوض
لغتنامه دهخدا
مقضوض . [ م َ ] (ع اِ) سنگریزه ٔ بزرگ . || (ص ) طعامی که در آن سنگریزه باشد. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).