کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مقدونی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مقدونی
/maqduni/
معنی
از مردم مقدونیه.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مقدونی
لغتنامه دهخدا
مقدونی . [ م َ ] (ص نسبی ) منسوب به مقدونیه : اسکندر مقدونی . و رجوع به مقدونیه شود.
-
مقدونی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به مقدونیه، کشوری در بالکان) [عربی: مقدونیّ] maqduni از مردم مقدونیه.
-
واژههای مشابه
-
فرعون مقدونی
لغتنامه دهخدا
فرعون مقدونی .[ ف ِ ع َ ن ِ م َ ] (اِخ ) عنوان پادشاهان بطالسه ٔ مصر است . رجوع به ایران باستان پیرنیا ج 2 ص 2161 شود.
-
جستوجو در متن
-
Macedonian
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مقدونی
-
کبیر
لغتنامه دهخدا
کبیر. [ ک َ ] (اِخ ) لقب اسکندر مقدونی است . رجوع به اسکندر مقدونی شود.
-
Macedonian War
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جنگ مقدونی
-
macedonians
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مقدونیه ها، مقدونی
-
اروپ
لغتنامه دهخدا
اروپ . [ اِ رُ ] (اِخ ) پدر اسکندر یکی از سرداران مقدونی بزمان فیلیپ و اسکندر مقدونی . (ایران باستان ص 1231).
-
روشانه
لغتنامه دهخدا
روشانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِخ ) نام یکی از زنهای اسکندر مقدونی که روشنا نیز گویند. (ازناظم الاطباء).
-
ارومی
لغتنامه دهخدا
ارومی . [ اُ] (ص نسبی ) رومی : الکساندر ارومی ؛ اسکندر مقدونی .
-
اسکندر
لغتنامه دهخدا
اسکندر. [ اِ ک َ دَ ] (اِخ ) ابن فیلقوس . رجوع به اسکندر مقدونی شود.
-
اسکندر
لغتنامه دهخدا
اسکندر. [ اِ ک َ دَ ] (اِخ ) ابن فیلیپ . رجوع به اسکندر مقدونی شود.
-
اسکندر
لغتنامه دهخدا
اسکندر. [ اِ ک َ دَ ] (اِخ ) ذوالقرنین . رجوع به ذوالقرنین و اسکندر مقدونی شود.