کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مقتنی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مقتنی
/moqtanā/
معنی
در تصرف و مالکیت کسی درآمده؛ کسبشده؛ بهدستآمده.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مقتنی
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ) [ ع . ] (اِ فا.) 1 - فراهم کننده ، به دست آورنده . 2 - مالک ، متصرف .
-
مقتنی
لغتنامه دهخدا
مقتنی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) سرمایه دار. (غیاث ) (آنندراج ). || سرمایه دهنده . (غیاث ) (آنندراج ). || ورزنده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). کسب کننده . فراهم آورنده . جمع کننده . (از اقرب الموارد) (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || مالک . (ناظم الاطب...
-
مقتنی
لغتنامه دهخدا
مقتنی . [ م ُ ت َ نا ] (ع ص ) متصرف و مالک شده . (ناظم الاطباء). به دست آمده . فراهم آمده . مُکتَسَب . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
مقتنی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] moqtanā در تصرف و مالکیت کسی درآمده؛ کسبشده؛ بهدستآمده.
-
مقتنی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] moqtani یابنده؛ کسبکننده.
-
واژههای همآوا
-
مغتنی
واژهنامه آزاد
با غنا- ارزشمند از نظر تاریخی-
-
جستوجو در متن
-
علی سموقی
لغتنامه دهخدا
علی سموقی . [ ع َ ی ِ س َم ْ مو ] (اِخ ) ابن احمد طائی سموقی . مکنی به ابوالحسن و ملقب به بهاءالدین . وی از بزرگان دعات باطنیه ٔ دروز، و یکی از «حدود خمسه ٔ» آنان بود. از او بکنایت «تالی » و «جناح ایسر» نام برند و «مقتنی » لقب دهند. ونیز بنام «الوزیر...