کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مقتم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مقتم
لغتنامه دهخدا
مقتم . [ م ُ ت َم م ] (ع ص ) آن که بخورد هرچه بر خوان باشد. (آنندراج ) (از اقرب الموارد). مِقَم ّ. (اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
مغتم
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ مّ) [ ع . ] (اِمف .) غم زده .
-
مغتم
لغتنامه دهخدا
مغتم . [ م ُ ت َم م ] (ع ص ) اندوهگین . اندوهناک . غمگین . غمناک : ز بهر آنچه کاید باتو گر غمگین بوی شایدز بهر آنچه کایدر ماند خواهد چون بوی مغتم .ناصرخسرو.
-
مقطم
لغتنامه دهخدا
مقطم . [ م ُ ق َطْ طَ ] (اِخ ) کوهی است به مصر مشرف بر قرافه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). نام کوهی به مصر در مشرق فسطاط. (دمشقی ). کوهی است مشرف بر مقبرة الفسطاط که قرافه اش خوانند و این کوهی است که از اسوان و بلاد حبش امتداد می یابد و تا سواح...
-
مقطم
لغتنامه دهخدا
مقطم .[ م ِ طَ ] (ع اِ) چنگال مرغ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). چنگال مرغان . ج ، مقاطم . (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
غبارآلود
لغتنامه دهخدا
غبارآلود. [ غ ُ ] (ن مف مرکب ) غبارآلوده . آلوده به غبار. گردناک . دارای غبار: مُغبر. اغبر. غبراء. مقتم : شده شیرین در آن راه از بس اندوه غبارآلود چندین بیشه و کوه . نظامی .قدم گرچه غبارآلود دارم به دیدار تو دل خشنود دارم .نظامی .
-
طارم
لغتنامه دهخدا
طارم . [ رَ ] (معرب ، اِ) محجری را گویند که از چوب سازند و اطراف باغ و باغچه بجهت منع از دخول مردم نصب کنند. (برهان ). چوب بست گرد باغ و باغچه .محجری که از چوب سازند و به اطراف باغ نهند تا مانعاز دخول شود. (غیاث اللغات ). نرده . || چوب بندی که از برا...