کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مقتحم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مقتحم
/moqtahem/
معنی
کسی که بیاندیشه به کاری خطرناک اقدام کند؛ بیپروا.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مقتحم
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ حِ) [ ع . ] (اِفا.) بی پروا، کسی که بدون اندیشه به کاری خطرناک اقدام کند.
-
مقتحم
لغتنامه دهخدا
مقتحم . [ م ُ ت َ ح ِ ] (ع ص ) آنکه بی اندیشه در کاری در می آید. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) : هذا فوج مقتحم معکم لا مرحبا بهم اًِنهم صالوا النار. (قرآن 59/38). || بی باک . که از مرگ و گزند نهراسد. که بی ترس و بیم در کاری درآید...
-
مقتحم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] moqtahem کسی که بیاندیشه به کاری خطرناک اقدام کند؛ بیپروا.
-
واژههای مشابه
-
مُّقْتَحِمٌ
فرهنگ واژگان قرآن
داخل شونده با سختي و دشواري (مقتحم اسم فاعل از اقتحام است)
-
واژههای همآوا
-
مُّقْتَحِمٌ
فرهنگ واژگان قرآن
داخل شونده با سختي و دشواري (مقتحم اسم فاعل از اقتحام است)
-
جستوجو در متن
-
متحرز
لغتنامه دهخدا
متحرز. [ م ُ ت َ ح َرْ رِ ] (ع ص ) در پناه شونده . خویشتن دار : تقدیر آسمانی شیر شرزه را اسیر صندوق گرداند ... و شجاع مقتحم را بددل متحرز. (کلیله و دمنه چ قریب ص 92). و رجوع به تحرز شود.
-
آور
لغتنامه دهخدا
آور. [ وَ ] (نف مرخم ) مخفف آورنده : بارآور. برآور: درختی بارآور یا برآور. دین آور. سودائی زیان آور. معاملتی سودآور. شرم آور. ننگ آور : جهاندار گفتا به نام خدای بدین نام دین آور پاکرای . دقیقی .به ره هست چندانکه آید بکاردرختان بارآور سایه دار. فردوسی...