کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مقتبس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مقتبس
/moqtabas/
معنی
مطلبی که از دیگری گرفته شده؛ اقتباسشده؛ فراگرفته.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
اقتباسشده، برگرفته، ماخوذ
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مقتبس
واژگان مترادف و متضاد
اقتباسشده، برگرفته، ماخوذ
-
مقتبس
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ بِ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - روشنایی گیرنده . 2 - اقتباس کننده .
-
مقتبس
لغتنامه دهخدا
مقتبس . [ م ُ ت َ ب َ ] (ع ص ) آتش گرفته و روشنی گرفته : مقتبس از شعله ٔ رایت شعاع آفتاب مستعار از نفحه ٔ خلقت نسیم خوش دمش . کمال الدین اسماعیل .|| آتش که از آتش دیگر گیرند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). پاره ای از آتش . (از اقرب الموارد). || فراگرفت...
-
مقتبس
لغتنامه دهخدا
مقتبس . [ م ُ ت َ ب ِ] (ع ص ) آتش گیرنده و روشنی گیرنده . (غیاث ) (آنندراج ). آنکه دریافت می کند آتش را از دیگری . (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). آنکه آتش گیرد از آتشی دیگر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : مقتبسان بادیه ٔ هوی را ...
-
مقتبس
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] moqtabas مطلبی که از دیگری گرفته شده؛ اقتباسشده؛ فراگرفته.
-
مقتبس
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] moqtabes ۱. روشناییگیرنده.۲. فایدهگیرنده.۳. اقتباسکننده.
-
جستوجو در متن
-
برگرفته
واژگان مترادف و متضاد
ماخوذ، مقتبس
-
بلت
لغتنامه دهخدا
بلت . [ ب ِ ل ُ ] (فرانسوی ، اِ) نوعی بازی با ورق . این کلمه مقتبس از نام بلو است که این بازی را کمال و رواج بخشیده است .
-
تابانی
لغتنامه دهخدا
تابانی . (حامص ) (از: تابان ) درخشانی . (آنندراج ). ملاسة. خلوقه . خلاقه . خلقه . دفص . (منتهی الارب ). تلألؤ : لعل را زآن هست گنج مقتبس سنگ را گرمی و تابانی وبس . مولوی .|| لغزندگی . نسوئی .
-
ابومروان
لغتنامه دهخدا
ابومروان . [ اَ م َرْ ] (اِخ ) حیان بن خلف بن حسین بن حیان قرطبی . او راست : کتاب مقتبس در تاریخ اندلس . و کتاب مائین ، نیز در تاریخ آن ناحیت . مولد او به سال 377 و وفات در 469 هَ . ق . بوده است .
-
در و تخته
لغتنامه دهخدا
در و تخته . [ دَ رُت َ ت َ / ت ِ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) لوازم و وسایل چوبی . || دو دوست و رفیق یا شریک یا زن و شوهر که با هم یک رنگ باشند. این اصطلاح مقتبس از مثلی است که گوید: خدا نجار نیست ، اما در و تخته را خوب به هم جور می کند. (فرهنگ لغات عام...
-
ا
لغتنامه دهخدا
ا. [ اَ ] (ع حرف ) همزه ٔ مفتوحه در عربی ادات استفهام و در تداول ما تنها در کلمه ٔ الست مستعمل است مقتبس از آیه ٔ: و اِذ اَخذَ ربُک َ مِن بَنی آدَم مِن ظُهورِهم ذُرّیتهم وَ اَشهدَهُم علی اَنفسهم اَلست ُبربکُم قالوا بلی شَهِدنا اَن تَقولوا یوم َ القی̍...
-
ابن جبرول
لغتنامه دهخدا
ابن جبرول . [ اِ ن ُ ج ِ ] (اِخ ) عالم اندلسی یهودی . از مردم مالَقه . در قرن یازدهم میلادی میزیسته . دو کتاب ینبوع الحیوة و ینبوع الحکمه ٔاو از عربی بلاتینی ترجمه شده و مدتها در اروپا مرجعفلاسفه بوده ولی نزد علمای اسلام شهرتی پیدا نکرده است . و نام ...
-
ذوالجلال والاکرام
لغتنامه دهخدا
ذوالجلال والاکرام . [ذُل ْ ج َ ل ِ وَل ْ اِ ] (اِخ ) خداوند بزرگی و گرامی کردن . (مهذب الاسماء). خداوند بزرگی و بزرگوار کردن . (قاضی خان بدر محمد دهار). اسمی از اسماء صفات خدای تعالی عز اسمه . مقتبس از آیه ٔ کریمه ٔ : تبارک اسم ربک ذی الجلال والاکرام...