کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مقبره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مقبره
/maqbare/
معنی
گور؛ گورستان.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
آرامگاه، تربت، ضریح، قبر، گورگاه، لحد، مدفن، مزار
برابر فارسی
آرامگاه
دیکشنری
mausoleum, sepulcher, sepulchre, tomb, vault
-
جستوجوی دقیق
-
مقبره
واژگان مترادف و متضاد
آرامگاه، تربت، ضریح، قبر، گورگاه، لحد، مدفن، مزار
-
مقبره
فرهنگ واژههای سره
آرامگاه
-
مقبره
فرهنگ فارسی معین
(مَ بَ رَ یا رِ) [ ع . مقبرة ] (اِ.) 1 - گور. 2 - در فارسی عمارتی که روی قبر سازند.
-
مقبره
لغتنامه دهخدا
مقبره . [ م َ ب َ رَ / رِ ] (از ع ، اِ) گور. || محل گور. (ناظم الاطباء). مقبرة. گورگاه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || گنبد یا عمارتی که بالای بعضی از قبور سازند.
-
مقبره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مقبَرَة، جمع: مقابر] maqbare گور؛ گورستان.
-
مقبره
دیکشنری فارسی به عربی
ضريح , قبر , نصب
-
واژههای مشابه
-
مقبرة
لغتنامه دهخدا
مقبرة. [ م َ ب َ / ب ِ رَ / م َ ب ُ رَ / م ِ ب َ رَ ] (ع اِ) گورستان . ج ، مقابر. (مهذب الاسماء) (دهار) (منتهی الارب ) (آنندراج ). موضع قبور. (اقرب الموارد). محل گور. (ناظم الاطباء). || گور مرده . (غیاث ).
-
مقبرة
دیکشنری عربی به فارسی
گورستان , قبرستان , ارامگاه
-
مقبره ساختن
دیکشنری فارسی به عربی
ادفن
-
جستوجو در متن
-
cenotaphs
دیکشنری انگلیسی به فارسی
cenotaphs، مقبره سرباز گمنام، مقبره خالی
-
مقابر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ مقبره] maqāber = مقبره
-
concaver
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مقبره
-
گورستان
دیکشنری فارسی به عربی
مقبرة