کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مقایضة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مقایضة
لغتنامه دهخدا
مقایضة. [ م ُ ی َ ض َ ] (ع مص ) عوض دادن و مبادله کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). معاوضه . مبادله . قِیاض . (از اقرب الموارد). || معاوضه کردن متاع با یکدیگر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از تعریفات جرجانی ). (اصطلاح فقه ...
-
واژههای مشابه
-
مقايضة
دیکشنری عربی به فارسی
تهاترکردن , پاياپاي معامله کردن (با ) , دادوستد کالا
-
واژههای همآوا
-
مغایظت
لغتنامه دهخدا
مغایظت . [ م ُ ی َ / ی ِ ظَ ] (از ع ، اِمص ) مغایظة. نسبت به هم خشم داشتن : میان فایق و بکتوزون مشاحتی قدیم قائم بود و مغایظتی قوی مستمر. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 186). و رجوع به مغایظة و مغایظه شود.
-
مغایظة
لغتنامه دهخدا
مغایظة. [ م ُ ی َ ظَ ] (ع مص ) با کسی خشم گرفتن . (المصاد زوزنی ). به خشم آوردن . (صراح ). به خشم آوردن کسی را. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به مغایظت و مغایظه شود.
-
مقایظة
لغتنامه دهخدا
مقایظة. [ م ُ ی َ ظَ ] (ع مص ) تابستانه دادن کسی را مانند مشاهرة از شهر. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). قایظه مقایظة و قیاظاً و قیوظاً؛ او را برای تابستان مزدور گرفت . (از اقرب الموارد).
-
مغایظت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مغایَظَة] [قدیمی] moqāyezat یکدیگر را به خشم آوردن.
-
جستوجو در متن
-
تهاترکردن
دیکشنری فارسی به عربی
مقايضة
-
پایاپای معامله کردن (با )
دیکشنری فارسی به عربی
مقايضة
-
دادوستد کالا
دیکشنری فارسی به عربی
مقايضة
-
مغایرة
لغتنامه دهخدا
مغایرة. [ م ُ ی َ رَ ](ع مص ) بیع کردن به عوض . (المصادر زوزنی ). معاوضه کردن در خرید و فروخت و مبادله نمودن در آن . غیار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). مقایضة. تاخت . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || با کسی خلاف کردن ...
-
معاوضه
لغتنامه دهخدا
معاوضه . [ م ُ وَ ض َ / م ُ وِ ض ِ ] (از ع ، اِمص )معاوضت . مبادله و عوض دادگی و عوض کردگی . (ناظم الاطباء). چیزی را با چیز دیگر عوض کردن . تاخت زدن . پابپاکردن . چیزی گرفتن و در برابر چیزی دیگر دادن . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به معاوضة...
-
بیع
لغتنامه دهخدا
بیع. [ ب َ ] (ع مص ) بیعة. مبیع.خریدن و فروختن (از اضداد). (از منتهی الارب ). پرداخت ثمن و دریافت مثمن یا بعکس (از اضدادست ). (از اقرب الموارد). خریدن و فروختن . (ترجمان القرآن ). خرید وفروخت . (مهذب الاسماء). بیع از لغات اضداد و بمعنی مبیع باشد و غا...