کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مقالا ت انتقادی نوشتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مقالا ت انتقادی نوشتن
دیکشنری فارسی به عربی
مراجعة
-
جستوجو در متن
-
reviewing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بازبینی، مرور کردن، دوره کردن، سان دیدن، بازدید کردن، انتقاد کردن، مقالات انتقادی نوشتن
-
reviewed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بررسی شده، مرور کردن، دوره کردن، سان دیدن، بازدید کردن، انتقاد کردن، مقالات انتقادی نوشتن
-
reviews
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بررسی ها، مرور، خلاصه، تجدید نظر، مجله، بازدید، نشریه، رژه، عقیده، مرور کردن، دوره کردن، سان دیدن، بازدید کردن، انتقاد کردن، مقالات انتقادی نوشتن
-
review
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مرور، خلاصه، تجدید نظر، مجله، بازدید، نشریه، رژه، عقیده، مرور کردن، دوره کردن، سان دیدن، بازدید کردن، انتقاد کردن، مقالات انتقادی نوشتن
-
مراجعة
دیکشنری عربی به فارسی
بازديد , تجديد نظر , رژه , نشريه , مجله , سان ديدن , بازديد کردن , انتقاد کردن , مقالا ت انتقادي نوشتن , بازبين , دوره کردن
-
عهد نوشتن
لغتنامه دهخدا
عهد نوشتن . [ ع َ ن ِ وِ ت َ ] (مص مرکب )نوشتن پیمان و قرارداد. معاهده نوشتن . عهد نبشتن .
-
نوشتن
لغتنامه دهخدا
نوشتن . [ ن ُ وَ ت َ / ن َ وِ ت َ ] (مص ) از دور گذشتن و نالیدن و زاریدن (؟). (ناظم الاطباء).
-
خوب نوشتن
لغتنامه دهخدا
خوب نوشتن . [ ن ِ وِ ت َ ] (مص مرکب )خوش نوشتن . زیبانویسی کردن . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
دراز نوشتن
لغتنامه دهخدا
دراز نوشتن . [ دِ ن ِ وِ ت َ ] (مص مرکب ) نوشتن طومار. نوشتن مطالبی از قبیل : حساب و کتاب و دیگر مسائل بر روی طومارهای دراز. (فرهنگ لغات عامیانه ).
-
استکتاب
لغتنامه دهخدا
استکتاب . [ اِ ت ِ تا ] (ع مص ) نوشتن فرمودن . (منتهی الارب ). نوشتن چیزی خواستن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). چیزی نوشتن خواستن . نوشتن خواستن . (منتهی الارب ). طلب نوشتن چیزی کردن . نویسانیدن . طلب نوشتن . بنوشتن داشتن . || کتابت کردن . نوشتن . ...
-
گوایی نوشتن
لغتنامه دهخدا
گوایی نوشتن . [ گ ُ ن ِ وِ ت َ] (مص مرکب ) گوایی نبشتن . رجوع به همین کلمه شود.
-
نوستن
لغتنامه دهخدا
نوستن . [ ن ُ وِ ت َ ] (مص ) نوشتن . (ناظم الاطباء). رجوع به نوشتن و نبشتن شود.
-
فرونوشتن
لغتنامه دهخدا
فرونوشتن . [ ف ُ ن ِ وِ ت َ ] (مص مرکب ) نوشتن . (یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به نوشتن شود.