کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مقاطعة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
مقاطعه کارکفن ودفن
دیکشنری فارسی به عربی
تعهد
-
مقاطعه کاری کردن
دیکشنری فارسی به عربی
شغل
-
مقاطعه کار کفن ودفن
دیکشنری فارسی به عربی
مجهز الجنازات
-
معاهده و مقاطعه ء
دیکشنری فارسی به عربی
اتفاقية
-
واژههای همآوا
-
مقاتعة
لغتنامه دهخدا
مقاتعة. [ م ُ ت َ ع َ ] (ع مص ) با همدیگر کارزار کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به همین کلمه شود.
-
جستوجو در متن
-
پیمانکاری
واژگان مترادف و متضاد
مقاطعه
-
تحریم
دیکشنری فارسی به عربی
مقاطعة
-
بایکوت
دیکشنری فارسی به عربی
مقاطعة
-
ممنوعیت
دیکشنری فارسی به عربی
مقاطعة , منع
-
کنترات
واژگان مترادف و متضاد
پیمان، پیماننامه، قرارداد، مقاطعه
-
کنترات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: contrat] konto(e)rāt قرارداد؛ مقاطعهکاری.
-
piecework
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کار قطعه، کار از روی مقاطعه
-
jobbing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کار کردن، مقاطعه کاری کردن، دلالی کردن
-
مقاول
دیکشنری عربی به فارسی
پيمان کار , مقاطعه کار