کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مقاتل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مقاتل
/maqātel/
معنی
= مقتل
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. جهاد، کشتار، محاربه
۲. جهادگر
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مقاتل
واژگان مترادف و متضاد
۱. جهاد، کشتار، محاربه ۲. جهادگر
-
مقاتل
فرهنگ فارسی معین
(مُ تِ) [ ع . ] (اِفا.) جنگجو.
-
مقاتل
لغتنامه دهخدا
مقاتل . [ م َ ت ِ ] (ع اِ) ج ِ مَقتل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به مقتل شود.
-
مقاتل
لغتنامه دهخدا
مقاتل . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) مقاتله و کارزار کرده شده . (غیاث ) (آنندراج ). با هم کارزار کرده شده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). و رجوع به مقاتلة شود.
-
مقاتل
لغتنامه دهخدا
مقاتل . [ م ُ ت ِ ] (اِخ ) ابن سلیمان بن بشیر خراسانی مروزی ، مکنی به ابوالحسن . از محدثین و قراء و به مذهب زیدیه است و دعایی به نام او در کتب ادعیه آمده است . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رئیس فرقه ٔ مقاتلیه از مذهب مشبهه . (یادداشت ایضاً). او راست ...
-
مقاتل
لغتنامه دهخدا
مقاتل . [ م ُ ت ِ ] (اِخ ) ابن عطیة، ملقب به شبل الدوله و مکنی به ابوالهیجا (متوفی در حدود سال 505 هَ . ق .). شاعری معروف است به علت اختلاف با برادر خود ترک حجاز گفت و به بغداد درآمد،سپس به سیر در بلاد پرداخت تا در خراسان رحل اقامت افکند و به خدمت وز...
-
مقاتل
لغتنامه دهخدا
مقاتل . [ م ُ ت ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان چغاپور است که در بخش خورموج شهرستان بوشهر واقع است و 160 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
-
مقاتل
لغتنامه دهخدا
مقاتل .[ م ُ ت ِ ] (ع ص ) مقاتله و کارزار کننده . (غیاث ) (آنندراج ). با هم کارزارکننده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). و رجوع به مقاتله ٔ شود. || جنگجو.سپاهی . مبارز و خونریز. (از ناظم الاطباء) : از غفلت و تفریط او (امین خلیفه ٔ عباسی ) حکایت کن...
-
مقاتل
دیکشنری عربی به فارسی
رزمنده , جنگ کننده , جنگنده , مشت باز
-
مقاتل
دیکشنری عربی به فارسی
مبارز , جنگجو , اهل مجادله ودعوا
-
مقاتل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ مَقتَل] [قدیمی] maqātel = مقتل
-
مقاتل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] moqātel کشتارکننده؛ کارزارکننده؛ جنگجو.
-
واژههای مشابه
-
ابن مقاتل
لغتنامه دهخدا
ابن مقاتل . [ اِ ن ُ ؟] (اِخ ) شاعری از مردم مالقه ٔ اندلس . وفات او به سال 739 هَ . ق . بوده است . و از او ازجالی برجای است .
-
جوز مقاتل
لغتنامه دهخدا
جوز مقاتل . [ ج َ / جُو زِ م ُ ت ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) جوز ماثل است . رجوع به جوز ماثل شود.