کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مقابل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مقابل
/moqābel/
معنی
۱. روبهرو.
۲. (اسم، صفت) برابر.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. برابر، مساوی، معادل
۲. پیش، جلو، روبرو، رویارو، نزد
۳. ضد، مخالف، نقیض
۴. قبال
۵. محاذی، موازات ≠ خلف
برابر فارسی
روبه رو، روبرو
دیکشنری
against, converse, inverse
-
جستوجوی دقیق
-
مقابل
واژگان مترادف و متضاد
۱. برابر، مساوی، معادل ۲. پیش، جلو، روبرو، رویارو، نزد ۳. ضد، مخالف، نقیض ۴. قبال ۵. محاذی، موازات ≠ خلف
-
مقابل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] ← چراغ مقابل
-
مقابل
فرهنگ واژههای سره
روبه رو، روبرو
-
مقابل
فرهنگ فارسی معین
(مُ بِ) [ ع . ] (ص .) 1 - روبرو، برابر. 2 - معادل ، مساوی . 3 - ضد، مخالف .
-
مقابل
لغتنامه دهخدا
مقابل . [ م ُ ب َ ] (ع ص ) رجل مقابل مُدابَر؛ مردی نیک گوهر. (مهذب الاسماء). رجل مقابل ؛ مرد گرامی از جانب مادر و پدر. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء).کریم النسب از جانب پدر و مادر و در اساس گوید: رجل مقابل مدابر؛ مرد کریم الطرفین . (از ا...
-
مقابل
لغتنامه دهخدا
مقابل . [ م ُ ب ِ ] (ع ص ) روبارو، و با لفظ شدن و کردن و افتادن و داشتن با چیزی مستعمل . (آنندراج ). روباروی و مواجه . (ناظم الاطباء). روبرو. رویاروی . محاذی . حَذو. حِذاء. مواجه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : نماز شام نزدیک است و امشب مه و خورشید ر...
-
مقابل
دیکشنری عربی به فارسی
در مقابل , برضد , در برابر
-
مقابل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] moqābel ۱. روبهرو.۲. (اسم، صفت) برابر.
-
مقابل
دیکشنری فارسی به عربی
مضاد , معکوس , نقيض
-
واژههای مشابه
-
opposite tide
کِشَند مقابل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقیانوسشناسی] فراکِشَندی که در نقطهای، دقیقاً مـقــابـل یـک کـِشَـنـد مـسـتـقـیـمِ (direct tide) درحالوقوع در سوی دیگر زمین، روی میدهد
-
alternative hypothesis
فرض مقابل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آمار، ریاضی] در آزمون فرض، هر فرض پذیرفتنی در مقابل فرض مورد آزمون
-
antisepalous/ antesepalous
مقابلکاسبرگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] ویژگی پرچمهایی که در مقابل کاسبرگها یا لَپهای کاسۀ گل قرار دارند
-
antipetalous/ antepetalous
مقابلگلبرگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] ویژگی پرچمهایی که در مقابل گلبرگها یا لَپهای جام گل قرار دارند
-
در مقابل
فرهنگ واژههای سره
در برابر، فرارو