کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مقابر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مقابر
/maqāber/
معنی
= مقبره
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. قبرها، مقبرهها، گورها، مزارات، مزارها
۲. قبرستان، گورستان
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مقابر
واژگان مترادف و متضاد
۱. قبرها، مقبرهها، گورها، مزارات، مزارها ۲. قبرستان، گورستان
-
مقابر
فرهنگ فارسی معین
(مَ بِ) [ ع . ] (اِ.) جِ مقبره ؛ قبرها.
-
مقابر
لغتنامه دهخدا
مقابر. [ م َ ب ِ ] (ع اِ) ج ِ مقبرة. (دهار) (ترجمان القرآن ). ج ِ، مقبرة، گورستان . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) : ألهیکم التکاثر. حتی زرتم المقابر. (قرآن 1/102-2).به عقبی در محل او سعیر است به دنیا در مقام او مقابر. امیرمعزی (دیوا...
-
مقابر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ مقبره] maqāber = مقبره
-
واژههای مشابه
-
مَقَابِرَ
فرهنگ واژگان قرآن
قبرها (جمع مقبره است ، که - به کسره ميم و فتحه آن - به معناي محل قبر است )
-
مقابر قریش
لغتنامه دهخدا
مقابر قریش . [ م َ ب ِ رِ ق ُ رَ ] (اِخ ) مقبره ای است در بغداد و قبر موسی بن جعفر (ع ) در همین جاست . منصور چون شهر بغداد بنا کرد این محل را مقبره قرار داد. (از معجم البلدان ). نام گورستان و محله ای بزرگ بود دارای بارو در بغداد. جعفربن منصور عباسی د...
-
واژههای همآوا
-
مَقَابِرَ
فرهنگ واژگان قرآن
قبرها (جمع مقبره است ، که - به کسره ميم و فتحه آن - به معناي محل قبر است )
-
جستوجو در متن
-
دینور
لغتنامه دهخدا
دینور. [ ن َ وَ ] (اِخ ) (مقبره ٔ...) از مقابر دوره ٔ هخامنشی در نزدیک بیستون است . (یادداشت مؤلف ).
-
عقیفان
لغتنامه دهخدا
عقیفان . [ ع ُ ق َ ] (ع اِ) مورچه های درازپا که در مقابر و خرابه باشد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
مشاهد
فرهنگ فارسی معین
(مَ هِ) [ ع . ] (اِ.) جِ مشهد. 1 - جای حاضر آمدن مردمان . 2 - شهادت گاه ها، مقابر شهیدان .
-
دخمه دان
لغتنامه دهخدا
دخمه دان . [ دَ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) دخمه گاه . شهر مقابر.
-
باباحسن
لغتنامه دهخدا
باباحسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) مقبره ٔ وی به تبریز از مقابر و مزارات متبرکه باشد. (نزهةالقلوب چ لیدن مقاله ٔ سوم ص 78).