کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مفنگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مفنگی
معنی
(مُ فَ) (ص نسب .) (عا.) 1 - کسی که آب بینی وی دایماً روان باشد. 2 - ضعیف و مردنی .
فرهنگ فارسی معین
مترادف و متضاد
ضعیف، لاغر، مردنی، نزار، مافنگی ≠ سرومروگنده، قبراق
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مفنگی
واژگان مترادف و متضاد
ضعیف، لاغر، مردنی، نزار، مافنگی ≠ سرومروگنده، قبراق
-
مفنگی
فرهنگ فارسی معین
(مُ فَ) (ص نسب .) (عا.) 1 - کسی که آب بینی وی دایماً روان باشد. 2 - ضعیف و مردنی .
-
مفنگی
لغتنامه دهخدا
مفنگی . [ م ُ ف َ ] (ص )مردنی و لاغر. ضعیف و آسیب پذیر. آماده و مستعد ابتلا به بیماریهای گوناگون . این صفت بیشتر برای انسان و به ندرت درباره ٔ حیوانات به کار می رود و ظاهراً آن را برای موجودات بیجان ابداً استعمال نمی کنند. (فرهنگ لغات عامیانه جمالزاد...
-
واژههای مشابه
-
مُفَنگی
لهجه و گویش تهرانی
دماغو،ضعیف،چلمن، آدم بی دست و پا
-
مافنگی،مُفنگی
لهجه و گویش تهرانی
ضعیف،دماغو
-
فعله مفنگی
لهجه و گویش تهرانی
آدم فقیر
-
واژههای همآوا
-
مُفَنگی
لهجه و گویش تهرانی
دماغو،ضعیف،چلمن، آدم بی دست و پا
-
جستوجو در متن
-
فین فینی
لهجه و گویش تهرانی
کسی که زیاد بینی اش را میگیرد؛مفنگی،ضعیف
-
بکش
واژهنامه آزاد
بِکَشْ:(bekash) در [[گویش گنابادی]] یعنی کاری ، اهل کار ، معتاد ، مفنگی ، جاکش ، قواد ، به سرعت || بِکِشْ:(bekesh) در [[گویش گنابادی]] یعنی کنار بگیر ، پایین بیار ، در بیار (لباس یا وسیله ای) ، دود کن ، مصرف کن ( افیون و دخانیات) ، به طرف خودت بکش