کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مفقر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مفقر
لغتنامه دهخدا
مفقر. [ م ُ ف َق ْ ق َ ] (ع ص ) سیف مفقر؛ شمشیر که بر پشت آن خراشهای پست و هموار باشد. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || شمشیر درشت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || رجل مفقر؛ مرد بسنده در هر کاری که فرمای...
-
مفقر
لغتنامه دهخدا
مفقر. [ م ُ ق َ ] (ع ص ) درویش . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به افقار شود.
-
مفقر
لغتنامه دهخدا
مفقر. [ م ُ ق ِ ] (ع ص ) توانا. (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء). قوی . (اقرب الموارد). || اسب کره ٔ نزدیک به سواری رسیده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || انه لمفقر لهذا الامر؛ او ضابط و بجای آرنده ٔ آن است . (م...
-
واژههای همآوا
-
مفغر
لغتنامه دهخدا
مفغر. [ م َ غ َ ] (ع اِ) مفغرة : و ملک هند با حشم خویش از نهیب آن لشکر با پناه کوهی حصین نشست و به مخرمی میان دو کوه بلند التجا ساخت و مفغر و مدخل آن مضیق به فیلان کوه پیکر استوار کرد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 350). و رجوع به مدخل بعد شود.