کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مفعول پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
بردن (با مفعول بی جان)
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: beberi طاری: bard(mun) طامه ای: bardan طرقی: bardmun کشه ای: bardmun نطنزی: bardan
-
زمان ماضی واسم مفعول فعلفءگهت
دیکشنری فارسی به عربی
قوتل
-
زمان ماضی واسم مفعول فعل معینللاهس
دیکشنری فارسی به عربی
يجب ان
-
جستوجو در متن
-
جر
دیکشنری عربی به فارسی
ازي , کاهنده , مفعول به , مفعول عنه , مفعول منه , صيغه الت , رافع , مربوط به مفعول به يا مفعول عنه
-
ablatives
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خلاصه، مفعول به، مفعول عنه، مفعول منه
-
direct object
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شی مستقیم، مفعول مستقیم، مفعول بیواسطه، مفعول صریح
-
past participle
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اسم مفعول
-
مفاعیل
لغتنامه دهخدا
مفاعیل . [ م َ ] (ع اِ) ج ِ مفعول . (ناظم الاطباء). رجوع به مفعول شود.- مفاعیل خمسه ؛ عبارت از مفعول به ، مفعول معه ، مفعول فیه ، مفعول له و مفعول مطلق است . و رجوع به همین کلمه ها شود.|| (اصطلاح عروض ) یکی از اجزاء عروضی است و این از «مفاعیلن » منش...
-
مابون
واژگان مترادف و متضاد
هیز، مخنث، مفعول، ملوط
-
مابون
واژگان مترادف و متضاد
هیز، مخنث، مفعول، ملوط
-
بالي
دیکشنری عربی به فارسی
اسم مفعول فعل
-
been
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بوده، اسم مفعول فعل بودن
-
مرا
فرهنگ فارسی معین
(مَ) (ضم .+ علامت مفعول و غیره ) من را، آن را در موارد ذیل آید: 1 - به صورت مفعول . 2 - به صورت مسندالیه . 3 - به معنی «برای من ».
-
کون ده
لغتنامه دهخدا
کون ده . [ دِه ْ ] (نف مرکب ) کون دهنده . مفعول . امرد. (فرهنگ فارسی معین ). مفعول . کسی که برای فعل بد آماده است . و مفعول واقع شده (یا حتی شغل خود را این عمل قرار داده است ). (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمالزاده ).
-
قوتل
دیکشنری عربی به فارسی
زمان ماضي واسم مفعول فعلفءگهت