کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مفضی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مفضی
/mofzi/
معنی
۱. گشادشونده.
۲. بهجاییرسنده.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مفضی
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - گشاد شونده . 2 - مفتقر، محتاج . 3 - اعلام کننده . 4 - رسنده ، بالغ شونده .
-
مفضی
لغتنامه دهخدا
مفضی . [ م ُ ] (ع ص ) رساننده . (غیاث ) (آنندراج ).منجر. منتهی : از وخامت عاقبت فتنه ای که مفضی به ندامت خواهد بود اندیشد. (تاریخ جهانگشای جوینی ). || مباشرت کننده . (غیاث ) (آنندراج ).
-
مفضی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mofzi ۱. گشادشونده.۲. بهجاییرسنده.
-
جستوجو در متن
-
طلخاء
لغتنامه دهخدا
طلخاء. [ طَ ] (اِخ ) موضعی است به مصر بر ساحل نیل که مفضی به دمیاط است . (معجم البلدان ).
-
مباغی
لغتنامه دهخدا
مباغی . [ م َ ] (ع اِ) مطلوبات . (آنندراج ، از فرهنگ وصاف ) : و به شرائط مرافقت و مصادقت در تحری مراضی و توخی مطالب و مباغی آن حضرت قیام نمودی . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 47). همت بر تحصیل مباغی همه گماشته . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 82...
-
منایح
لغتنامه دهخدا
منایح . [ م َ ی ِ ] (ع اِ) منائح . ج ِ منیحة. بخششها. دهشها. مواهب : گه معانی را خزانه ، گه امانی را دلیل گه مصالح را وساطه ، گه منایح را سفیر.عبدالواسع جبلی (دیوان چ صفا ج 1 ص 166).ترا به بذل منایح متابعند اقران مرا به نظم مدایح مسخرند امثال . عبدال...
-
صاعقه
لغتنامه دهخدا
صاعقه .[ ع ِ ق َ ] (ع اِ) برقی که از ابر بر زمین افتد. پاره ٔ آتش هلاک کننده که از آسمان فرودآید با بانگ سخت . (ترجمان القرآن جرجانی ص 63). بانگی است با آتش و گفته اند بانگ سخت رعد است و بود که مر آدمی از شنیدن آن بیهوش شود و یا بمیرد. (تعریفات میر س...