کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مفصود پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مفصود
لغتنامه دهخدا
مفصود. [م َ ] (ع ص ) رگ زده شده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ).رگ زده . فصدشده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
مفسود
لغتنامه دهخدا
مفسود. [ م َ ] (ع ص ) تباه شده . فاسدشده . (از ناظم الاطباء). فاسد. تباه (اسم مفعول از فعل لازم و این کلمه در عربی نیامده است ). (کلیات شمس چ فروزانفر ج 7، فرهنگ نوادر لغات ) : چو موش جز پی دزدی برون نه ایم از خاک چه برخوریم از آن رفتن کژ مفسود.مولوی...
-
جستوجو در متن
-
فصید
لغتنامه دهخدا
فصید. [ ف َ ] (ع ص ) رگ زده . (منتهی الارب ). رگ شکافته . مفصود. (از اقرب الموارد). || (اِ) خون که در روده ٔ بریان کرده خوردندی و هم جهت مهمان داشتندی در ایام جاهلیت . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).