کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مفسده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مفسده
/mafsade/
معنی
۱. بدی و تباهی.
۲. سبب فساد و تباهی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
افساد، تباهی، فتنه، فساد، مفسدت ≠ صلاح
فعل
بن گذشته: مفسده کرد
بن حال: مفسده کن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مفسده
واژگان مترادف و متضاد
افساد، تباهی، فتنه، فساد، مفسدت ≠ صلاح
-
مفسده
فرهنگ فارسی معین
(مَ سَ دِ) [ ع . مفسدة ] (اِ.) تباهی ، فساد. ج . مفاسد.
-
مفسده
لغتنامه دهخدا
مفسده . [ م َ س َدَ / دِ ] (از ع ، اِ) بدی و تباهی . زیان و فساد. هرچیز زیان آور. (از ناظم الاطباء). مفسدة : ایزد که همی کرد مرکب تن و جان در هر عضوی مصلحتی کرد نهان گر مفسده ای ندیده بودی به زبان محبوس نکردیش به زندان دهان . مسعودسعد.و رجوع به دو مد...
-
مفسده
لغتنامه دهخدا
مفسده . [ م ُ س ِ دَ / دِ ] (از ع ، ص ) مفسد. مضر. مخرب . (از ناظم الاطباء).
-
مفسده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مفسدَة، جمع: مفاسد] [قدیمی] mafsade ۱. بدی و تباهی.۲. سبب فساد و تباهی.
-
واژههای مشابه
-
مفسدة
لغتنامه دهخدا
مفسدة. [ م َ س َ دَ ] (ع اِ) بدی و تباهی . خلاف مصلحت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج ، مفاسد.(ناظم الاطباء). و رجوع به مدخل های قبل و بعد شود.
-
مفسده انگیز
لغتنامه دهخدا
مفسده انگیز.[ م َ س َ دَ / دِ اَ ] (نف مرکب ) آنکه فسادانگیزد. فسادانگیز. مفسده جوی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
مفسده جوی
لغتنامه دهخدا
مفسده جوی . [ م َ س َ دَ / دِ ] (نف مرکب ) مفسده انگیز. رجوع به مدخل قبل شود.
-
بلا و مفسده
فرهنگ گنجواژه
بلا، نقمت.
-
جستوجو در متن
-
مفاسد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ مفسَدَة] mafāsed = مفسده
-
مفاسد
فرهنگ فارسی معین
(مَ س ) [ ع . ] (اِ.) جِ مفسده ؛ فسادها، مفسده ها.
-
مفسدات
لغتنامه دهخدا
مفسدات . [ م َ س َ ] (ع اِ) مفسده ها وتباهیها. (از ناظم الاطباء). و رجوع به مفسده شود.
-
افساد
واژگان مترادف و متضاد
بداصلی، تباهی، تبهکاری، فساد، مفسده