کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مفسدة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مفسدة
لغتنامه دهخدا
مفسدة. [ م َ س َ دَ ] (ع اِ) بدی و تباهی . خلاف مصلحت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج ، مفاسد.(ناظم الاطباء). و رجوع به مدخل های قبل و بعد شود.
-
واژههای مشابه
-
مفسده
واژگان مترادف و متضاد
افساد، تباهی، فتنه، فساد، مفسدت ≠ صلاح
-
مفسده
فرهنگ فارسی معین
(مَ سَ دِ) [ ع . مفسدة ] (اِ.) تباهی ، فساد. ج . مفاسد.
-
مفسده
لغتنامه دهخدا
مفسده . [ م َ س َدَ / دِ ] (از ع ، اِ) بدی و تباهی . زیان و فساد. هرچیز زیان آور. (از ناظم الاطباء). مفسدة : ایزد که همی کرد مرکب تن و جان در هر عضوی مصلحتی کرد نهان گر مفسده ای ندیده بودی به زبان محبوس نکردیش به زندان دهان . مسعودسعد.و رجوع به دو مد...
-
مفسده
لغتنامه دهخدا
مفسده . [ م ُ س ِ دَ / دِ ] (از ع ، ص ) مفسد. مضر. مخرب . (از ناظم الاطباء).
-
مفسده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مفسدَة، جمع: مفاسد] [قدیمی] mafsade ۱. بدی و تباهی.۲. سبب فساد و تباهی.
-
مفسده انگیز
لغتنامه دهخدا
مفسده انگیز.[ م َ س َ دَ / دِ اَ ] (نف مرکب ) آنکه فسادانگیزد. فسادانگیز. مفسده جوی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
مفسده جوی
لغتنامه دهخدا
مفسده جوی . [ م َ س َ دَ / دِ ] (نف مرکب ) مفسده انگیز. رجوع به مدخل قبل شود.
-
بلا و مفسده
فرهنگ گنجواژه
بلا، نقمت.
-
واژههای همآوا
-
مفسدت
لغتنامه دهخدا
مفسدت . [ م َ س َ دَ ] (ع اِ) تباهی . خلاف مصلحت . ج ، مفاسد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مفسدة : و اگر اصلی نداشته باشد هیچ مضرت و مفسدت صورت نبندد. (جهانگشای جوینی ). و کیفیت مصلحت و مفسدت ولایت خود که سبب آن چیست . (جهانگشای جوینی ). و رجوع به مف...
-
جستوجو در متن
-
مفاسد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ مفسَدَة] mafāsed = مفسده
-
مفاسد
فرهنگ فارسی معین
(مَ س ) [ ع . ] (اِ.) جِ مفسده ؛ فسادها، مفسده ها.