کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مفسد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مفسد
/mofsed/
معنی
آنکه موجب ایجاد فساد و تباهی میشود؛ تبهکار.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
بداصل، بدذات، بدگوهر، شرطلب، عیار، غماز، فسادگر، فتنهانگیز، فتنهجو، فسادآفرین، مفتن، مفسدهجو، مفسدهطلب، واقعهطلب ≠ مصلح
برابر فارسی
جلویز
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مفسد
واژگان مترادف و متضاد
بداصل، بدذات، بدگوهر، شرطلب، عیار، غماز، فسادگر، فتنهانگیز، فتنهجو، فسادآفرین، مفتن، مفسدهجو، مفسدهطلب، واقعهطلب ≠ مصلح
-
مفسد
فرهنگ واژههای سره
جلویز
-
مفسد
فرهنگ فارسی معین
(مُ س ) [ ع . ] (اِفا.) تباه کننده ، فاسد - کننده .
-
مفسد
لغتنامه دهخدا
مفسد. [ م ُ س ِ ] (ع ص ) تباه کننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). تباه کننده . فسادکننده . (ناظم الاطباء). تباهکار. (مهذب الاسماء). فتنه ساز. فتنه انگیز.مضر. ضرررسان . مخرب . اهل فساد و زیان . گناهکار و مجرم . مرد فتنه جو و بدخواه . (از ناظم الاطبا...
-
مفسد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] mofsed آنکه موجب ایجاد فساد و تباهی میشود؛ تبهکار.
-
واژههای مشابه
-
مُفْسِدَ
فرهنگ واژگان قرآن
فسادگر- تباه کننده
-
واژههای همآوا
-
مفصد
لغتنامه دهخدا
مفصد. [ م ِ ص َ ] (ع اِ) نیشتر. ج ، مفاصد. (مهذب الاسماء). نشتر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). نشتر که بدان فصد کنند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). آنچه بدان رگ زنند تیغ (برای گشادن رگ ). مِبضَع. نیش . نیشتر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
مُفْسِدَ
فرهنگ واژگان قرآن
فسادگر- تباه کننده
-
جستوجو در متن
-
مفسدین
لغتنامه دهخدا
مفسدین . [ م ُ س ِ ] (ع ص ، اِ) مردمان مفسد و اهل فساد. (ناظم الاطباء). ج ِ مفسد. و رجوع به مفسد شود.
-
مفتن
واژگان مترادف و متضاد
فتنهانگیز، فتنهجو، مفسد، مفسدهجو ≠ مصلح
-
کج پلاس
فرهنگ فارسی معین
( ~. پَ) (ص مر.) بدمعامله ، مفسد.
-
هاله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] hāle شخص فتنهانگیز؛ مفسد؛ بدذات.