کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مفزع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مفزع
/mafza'/
معنی
پناهگاه؛ گریزگاه؛ پناه؛ ملجٲ.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مفزع
فرهنگ فارسی معین
(مَ زَ) [ ع . ] (اِ.) پناه ، فریادرس .
-
مفزع
لغتنامه دهخدا
مفزع . [ م َ زَ ] (ع اِ) پناه جای . (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). ملجاء. مذکر و مؤنث و واحد و تثنیه و جمع در آن یکسان است . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). پناهگاه . (غیاث ) : ای ملک زداینده ٔ هر ملک زدایان ای چاره ٔ بیچاره و ای مفزع ز...
-
مفزع
لغتنامه دهخدا
مفزع . [ م ُ زَ ] (ع ص ) ترسیده شده . هراسناک . بیمناک . ترسو. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
مفزع
لغتنامه دهخدا
مفزع . [ م ُ زِ ] (ع ص ) آنکه می ترساند. (ناظم الاطباء) (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (از اقرب الموارد). و رجوع به افزاع شود.
-
مفزع
لغتنامه دهخدا
مفزع . [ م ُ ف َزْ زَ ] (ع ص ) شجاع و دلیر. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). || جبان . ترسو. (از ناظم الاطباء). جبان . از اضداد است . (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). || آنکه ترس او را زایل و برطرف کرده باشند. (از اقرب الموارد).
-
مفزع
دیکشنری عربی به فارسی
دهشتناک , مهيب , ترسناک و حشت اور
-
مفزع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] mafza' پناهگاه؛ گریزگاه؛ پناه؛ ملجٲ.
-
واژههای همآوا
-
مفظع
لغتنامه دهخدا
مفظع. [ م ُ ظِ ] (ع ص ) امر مفظع؛ کار سخت زشت و از حد درگذشته در زشتی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
دهشتناک
دیکشنری فارسی به عربی
مفزع
-
ترسناک و حشت اور
دیکشنری فارسی به عربی
مفزع
-
مهیب
دیکشنری فارسی به عربی
بشع , رائع , شنيع , فظيع , قبيح , کبير , مخيف , مروع , مريع , مفزع
-
مفزعة
لغتنامه دهخدا
مفزعة. [ م ُ زِ ع َ ] (ع ص ) تأنیث مفزع . ترساننده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مفزع شود.- احلام مفزعة ؛ خوابهای هراسناک . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
ابوالمفزع
لغتنامه دهخدا
ابوالمفزع . [ اَ بُل ْم ُ ف َزْ زَ ] (اِخ ) یزیدبن مفزع حمیری . شاعر است .