کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مفرش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
تشک
دیکشنری فارسی به عربی
لجنة , مفرش
-
جُل و پوست
لهجه و گویش تهرانی
مفرش ،اثاثه
-
قالی
واژگان مترادف و متضاد
فرش، گبه، گلیم، مفرش
-
لا یی
دیکشنری فارسی به عربی
حشوة , مفرش , وسادة
-
لحاف
دیکشنری فارسی به عربی
لحاف , مفرش السرير
-
زیرانداز
واژگان مترادف و متضاد
تشک، زیرافکن، مفرش، نهالی ≠ روانداز
-
بالا پوش
دیکشنری فارسی به عربی
عباءة , عموما , لحاف , مفرش السرير
-
روپوش تختخواب
دیکشنری فارسی به عربی
غطاء , غطاء الفراش , مفرش السرير
-
فرش
واژگان مترادف و متضاد
بساط، زیرانداز، زیلو، قالی، گلیم، مفرش
-
پلاس
واژگان مترادف و متضاد
۱. زیرانداز، فراش، گلیم، مفرش ۲. سرگردان، ویلان
-
ادیال
فرهنگ فارسی معین
( اَ) [ روس . ] (اِ.) پتو، مفرش گونه ای که لحاف و فرش و مانند آن را در آن بندند.
-
مفراش
لغتنامه دهخدا
مفراش . [ م ُ ] (اِ) به لغت مراکش ، مفرش و جوال مانندی که در آن بستر و رختخواب می گذارند. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
-
ادیال
لغتنامه دهخدا
ادیال . [ اَدْ ] (روسی ، اِ) (در روسی بمعنی پتو) مفرش گونه ای که لحاف و فرش و امثال آن در آن بندند.
-
مفارش
لغتنامه دهخدا
مفارش . [ م َ رِ ] (ع اِ) گستردنیها، و واحد آن مَفرَش است . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). ج ِ مَفرَش . (ناظم الاطباء) : و از مفارش و آلات و امتعه و مطعوم و مشروب و مرکوب چندان بدان شهر کشیدند که روزگار دست تباهی به آن نرساند. (مرزبان نامه ). و رجوع ب...
-
مفرشة
لغتنامه دهخدا
مفرشة. [ م ِ رَ ش َ ] (ع اِ) شادگونه مانندی است خردتر از مِفرَش که بر رحل گسترند و بر آن نشینند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). ج ، مفارش . (اقرب الموارد).