کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مفر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مفر
/mafar[r]/
معنی
گریزگاه؛ جای گریختن؛ راه فرار.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
پناهگاه، گریزگاه، مخلص، مهرب
برابر فارسی
گریزگاه
دیکشنری
blowhole, bolt-hole, escape, loophole, outlet
-
جستوجوی دقیق
-
مفر
واژگان مترادف و متضاد
پناهگاه، گریزگاه، مخلص، مهرب
-
مفر
فرهنگ واژههای سره
گریزگاه
-
مفر
فرهنگ فارسی معین
(مَ فَ رّ) [ ع . ] (اِ.) گریزگاه ، جای گریز.
-
مفر
لغتنامه دهخدا
مفر. [ م َ ف َرر / م َ ف ِرر ] (ع مص ) گریختن . (تاج المصادر بیهقی ) (غیاث ). فرار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). و رجوع به فرار شود.
-
مفر
لغتنامه دهخدا
مفر. [ م َ ف ِرر / م َ ف َرر ] (ع اِ) گریختن جای . (مهذب الاسماء). گریزجای . (تفلیسی ). جای گریز. (دهار) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). اسم ظرف است از فرار به معنی جای گریختن ، یعنی جایی که در آن گریخته نشیند و از آفت امن یابد. (غیاث ). گر...
-
مفر
لغتنامه دهخدا
مفر. [ م ِ ف َرر ] (ع ص ) فرس مفر؛ اسب زود و نیکو گریز یا صالح آن که بر وی گریزند. (منتهی الارب ) (از آنندراج ). اسبی که خوب گریزد و نیکو فرار کند و اسبی که صلاحیت فرار داشته باشد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
مفر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مَفرّ] mafar[r] گریزگاه؛ جای گریختن؛ راه فرار.
-
مفر
دیکشنری فارسی به عربی
عادم , منفذ
-
واژههای مشابه
-
مَفَرُّ
فرهنگ واژگان قرآن
گريزگاه - محل فرار
-
مفر کشیش بخش
دیکشنری فارسی به عربی
بيت القسيس
-
واژههای همآوا
-
مَفَرُّ
فرهنگ واژگان قرآن
گريزگاه - محل فرار
-
جستوجو در متن
-
خروج و دخول
فرهنگ گنجواژه
مَفَر.