کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مفت خور و بیکاره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
خر و خور
لغتنامه دهخدا
خر و خور. [ خ َ رُ خوَرْ / خُرْ / خو ] (اِ مرکب ، از اتباع ) خر و بار. خر و گاله : گر بقیامت شوی بی خر و خور عمل به که خجالت بری چون بگشایند بار.سعدی .
-
خواب و خور
لغتنامه دهخدا
خواب و خور. [ خوا / خا ب ُ خوَ / خُرْ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) خواب و خوراک . (یادداشت مؤلف ). کنایه از راحتی و بی خیالی و تنبلی : خواب و خور کار تن تیره ست تو مر جانت راچون کنی رنجه چو گاو و خر ز بهر خواب و خور. ناصرخسرو.کسی که قصد ز عالم بخواب و ...
-
خور و پوش
لغتنامه دهخدا
خور و پوش . [ خوَ / خ ُ رُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) خوراک و پوشاک . (ناظم الاطباء).
-
خور و خواب
لغتنامه دهخدا
خور و خواب . [ خوَ / خ ُ رُ خوا / خا ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) عمل خوردن و خوابیدن . کنایه از راحت و آسایش است . (یادداشت بخط مؤلف ) : اگر همین خور و خواب است حاصل از عمرت بهیچ کار نیایدحیات بی حاصل . سعدی .بیحاصلی نگر که شماریم مغتنم از عمر آنچه صر...
-
حقیر و توسری خور
فرهنگ گنجواژه
ضعیف.
-
خَر و خُور
فرهنگ گنجواژه
خر و خورجین ، همه چیز با هم. خر را با خور میخورد.
-
خواب و خور
فرهنگ گنجواژه
تغذیه و استراحت، زندگی دنیائی.
-
خور و خواب
فرهنگ گنجواژه
خواب و خوراک.
-
خور و شهوت
فرهنگ گنجواژه
تعلقات دنیائی.
-
خورد و خور
فرهنگ گنجواژه
خورد و خوراک.
-
مه و خور
فرهنگ گنجواژه
اجرام آسمانی.
-
نر و لَش
فرهنگ گنجواژه
بیکاره.
-
کُن و اشکاف
فرهنگ گنجواژه
شیار شیشهخور در پنجره،کم و اشکاف.
-
خورد و برد کردن
لغتنامه دهخدا
خورد و برد کردن . [ خوَرْ / خُرْ دُ ب ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) افراط کردن . ریخت و پاش بیهوده کردن : علم خورد و برد کردن در خور گاو و خر است سوی دانا اینچنین بیهوده ها را بار نیست .ناصرخسرو.
-
پیچ و واپیچ خوردن
لغتنامه دهخدا
پیچ و واپیچ خوردن . [ چ ُ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) پیچ واپیچ خوردن . رجوع به پیچ واپیچ خوردن شود.