کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مفت باز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مفت باز
/moftbāz/
معنی
آنکه مال خود را مفت از دست بدهد.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مفت باز
لغتنامه دهخدا
مفت باز. [ م ُ ] (نف مرکب ) کسی که در قمار کلاه سرش برود. (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمالزاده ). حریف گول در قمار. آنکه در قمار او را فریبند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || آدمی که در معامله بتوان به سهولت او را فریفت و کلاهش را برداشت . (فرهنگ لغات عامی...
-
مفت باز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) moftbāz آنکه مال خود را مفت از دست بدهد.
-
واژههای مشابه
-
مُفت
لهجه و گویش تهرانی
ارزان
-
مفتِ مفت
لهجه و گویش تهرانی
ارزان
-
حرف مفت
واژگان مترادف و متضاد
چرت، عبث، مهمل، یاوه
-
مفت باختن
واژگان مترادف و متضاد
مفت ازدست دادن، به رایگان دادن ≠ مفت به چنگآوردن
-
مفت خوار
فرهنگ فارسی معین
(مُ خا) (ص فا.) کسی که بی رنج و زحمت چیزی به دست می آورد.
-
مفت بر
لغتنامه دهخدا
مفت بر. [ م ُ ب َ ] (نف مرکب ) آنکه رایگان و بدون رنج و زحمت چیزی را می برد. (ناظم الاطباء). || آدمی که در قمار تقلب کند و پول طرف را به حیله و تزویر و با کلاه سازی بگیرد. (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمالزاده ). مقامری که بی داشتن نقدی در حلقه ٔ مقامران در...
-
مفت بری
لغتنامه دهخدا
مفت بری . [ م ُ ب َ ] (حامص مرکب ) کار آدم مفت بر و متقلب در قمار، عده ای هستند که کارشان یافتن اشخاص ساده لوح و مفت بردن پول آنهاست و ایشان را مفت بر و عملشان را مفت بری نامند. (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمالزاده ). صفت آنکه در قمار پولی همراه ندارد و با...
-
حرف مفت
لغتنامه دهخدا
حرف مفت . [ ح َ ف ِ م ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سخن پوچ . سخن بی پا. حرف پوچ . گفته ٔ بیهوده . حرف بی هوده . حرف بی ارزش . || بی ارزش از هر چیز که باشد.
-
مفت بازی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) moftbāzi مفت باختن؛ چیزی را بهرایگان از دست دادن.
-
مفت خور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹مفتخوار› moftxor ۱. [مجاز] کسی که بیرنج و زحمت چیزی بهدست بیاورد.۲. آنکه مال دیگران را بهرایگان بخورد.
-
مفت آباد
لهجه و گویش تهرانی
محل زاغه نشین ها
-
مُفت بر
لهجه و گویش تهرانی
قمارباز متقلب،زرنگ و گول زن،کلاش